میرویم تا سوریه را از چنگال داعش نجات دهیم
شهید مدافع حرم عبدالله باقری
عبدالله میگفت: میرویم تا سوریه را از چنگال داعش نجات دهیم.
شیخ بهایی از ماجرای سوریه رفتن عبدالله و روایاتش از حضور در صف مدافعان حرم چنین میگوید: یکسری اول رفت سوریه و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش است، دائم میگفت: "دوباره بروم". با دیدن اوضاع آنجا، طاقت ماندن در اینجا را نداشت. پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت سوریه و طولی نکشید که گفتند پر زده است. وقتی بار اول از سوریه برگشت، میگفت: «جایتان خالی؛ در حرم خانم زینب(س) نماز خواندم.» مکهاش را رفت. کربلا هرسال میرفت. پیادهروی اربعین را میرفت و سوریهاش را هم رفت و زیارت کرد، چه ذوق و شوقی داشت و میگفت: «قربان مظلومیت خانم زینب(س)، چقدر حرمش خلوت بود، بهخاطر اوضاع جنگ حرمش زیاد زائر ندارد، خدا انشاءالله کمک کند که زودتر داعشیها و تکفیریها نابود شوند و سوریه آزاد شود و خانم حضرت زینب(س) هم تنها نباشد». وقتی میرفت، میگفت: «میرویم تا انشاءالله سوریه را از چنگال داعشیها، تکفیریها، آمریکاییها و اسرائیلیها نجات دهیم».
شاید یکی از حامیان عبدالله برای شرکت در جمع مدافعان حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) همان اعضای خانواده باشند که نهتنها مانع رفتنش نشدند بلکه روزی او را برای چنین سفر بزرگی بدرقه کردند تا در این مقاومت سهیم باشد. شیخ بهایی در این باره میگوید: عبدالله در خانوادهای بزرگ شد که همه ارادت زیادی به اهل بیت(ع) دارند. چنین خانوادهای هیچگاه مانع رفتن فرزندشان به سوریه نمیشوند و برای ورود به این راه به او نه نمیگویند. مگر بچههایی که زمان جبهه و جنگ در دوران هشت سال دفاع مقدس رفتند، جنگیدند، مرزها را نگه داشتند و بسیاری از آنها به شهادت رسیدند، چگونه بودند؟ پدر و مادرهایشان مانع رفتن و شهادتشان شدند؟ اگر قرار باشد این بچهها نروند، چهکسی می خواهد اسلام را نگه دارد و چهکسی میخواهد سوریه را آزاد کند؟ کشور سوریه هم مسلمان است و باید از این جنگ نجاتش داد.
- ۹۵/۰۶/۱۶