همسرداری به سبک شهداء
شهید ابوالفضل راه چمنی
دررطول سه سال زندگی ، آقا ابوالفضل اصلا از آشپزیم ایراد نمیگرفت. خیلی از مردها اینطوری نیستن، خانم هاشون میدونن چی بپزن، چی نپزن. آقا ابوالفضل اصلا اینطوری نبود، نمیگفت این غذا چرا شوره، چرا بی نمکه... اصلا اینطوری نبودن...
یکی دو سال پیش بهش گفتم خب یه چیزی بگو، همون موقع داشتم سیب زمینی ســـرخ میکردم. گفت خب سیب زمینی رو با زرد چوبه سرخ نکن من دوست ندارم!! این تنها ایرادش توی این4 سال زندگیمون بود. که تازه ایراد هم نبود. اظهار نظر بود. یعنی تو این 4 سال یک کلمه حرفی نزد که مبادا زحمت من بشه و یا کار اضافه ای برا من درست کنه ویا اینکه منو ناراحت کنه ...
در مورد کارهای خونه هم همین طور بود. اصلا این طور نبود که مثلا بگه چرا اینجا رو مرتب نکردی ویا چرا فلان کار رو نکردی. اصلا اهل این چیزا نبود ؛ مثلا غذا که میخوردیم، ظرفها رو جمع میکرد، میبرد برا شستن، میرفتم از دستش بگیرم، بهم میگفت:"برای چی نمیذاری بشورم؟ میخوام کفاره گناهام باشه. حالا درسته تمییز نمیشورم. ولی بذار بشورم." یکی دو تا که میشست،میگفتم تو تمیز نمیشوری ،بیا اینور..الکی میگفتم که قبول کنه. چون قبول نمیکرد که ظرفها رو رها کنه
توی کارای خونه خیلی کمکم میکرد. منم بجاش براش ماشین میشستم. زیاد بلدم نبودم ولی اگه یه ذره به شیشه های ماشین دستمال میکشیدم و آب روش میریختم، خیلی آقا ابوالفضل خوشحال میشد و تشکر میکرد.
شهادتفروردین۹۵
شهَداٰءمُدافِع حَرَم ساٰوِه
telegram.me//Modafean_save
- ۹۵/۰۸/۰۷