مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

چه عملیات تمیزی شد

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۴۹ ب.ظ

قربةً الى الله

یک شب سرد زمستانی

حلب

عملیات خلصه 

روستایی مهم و استراتژیک در ریف جنوبی حلب 

که قبلا پنج بار بهش هجوم شده بود اما نتیجه ای نداشت 

بنا بود برای بار ششم عملیات کنیم

قرار شد تیپ سیدالشهداء با شیر بچه های عراقی نجباء ، ٦ کیلومتر در عمق نفوذ کنیم و این بار از پشت به دشمن بزنیم 

عملیاتی که دل شیر میخواست و رزمنده ی استشهادی 

جایی که کل شب رو باید توی گِل عمیق راه میرفتیم و دم صبح میرسیدیم به دشمن و درگیر میشدیم و اگر خدای ناکرده جواب نمیداد ، دیگه توی روشنایی روز برگشتی برا کسی از اون زمین نبود 

یا شهادت بود یا اسارت


خلاصه 

اون شب کلی حرف های حماسی برا بچه ها زدیم و دل هارو برای یک عملیاته بی بازگشت آماده کردیم 

یاد فرمانده ی تازه شهید شده ی تیپ حاج عمار کردیم و همه ازش خواستیم به کمک مون بیاد و دوباره فرماندهی کنه 

بعد عمار اسماعیل فرمانده تیپ بود

اسی پلنگ 

اسی هر جا میرفت میزد مثل مرد میگرفت

خلاصه 

شب حساس و مهمی بود

توی دلم نگرانی داشتم 

برا این همه شیعه امیرالمومنین که داریم با خودمون میبریم توی دهن گرگ

عملیات اونشب رو با ذکر رمز یا ام البنین سلام الله علیها شروع کردیم

اونشب همه صدای بیسیم ها شده بود یا ام البنین 

نیمه های شب بود

سکوت و تاریکی محض

تا وسط مسیر رو با سختی رفته بودیم و رسیده بودیم به جاده آسفالت بین دو تا روستایی که دست دشمن بود

هر قدم که بر میداشتیم توی گِل قدم بعدی ١٠ کیلو سنگین تر بود

هر پوتینی اندازه یه صخره بهش گل چسبیده بود اما دل خوشی همه اسم بی بی ام البنین بود

من توی نوع حرکت نیروها خیلی داشتم حرص میخوردم

هی میرفتم سر ستون و برمیگشتم و بهشون تذکر میدادم 

 که اسی دستم رو گرفت 

گفت آروم بگیر 

یه نگاه کن ؛ اصن منو تو هیچ کاره ایم 

خودِ خانم ام البنین سر ستون رو گرفته و داره میره

خودتو جا کن وسط بچه ها و باهاشون برو

بگو یا ام البنین

دیگه از این جا به بعد سِر و بی حس شدم 

 وقتی به خودم اومدم که دمِ اذان صبح بود و خلصه دست ما 

پشت بیسیم با اشک خوشحالی و خستگی گفتم به مدد خانم حضرت ام البنین سلام الله علیها ؛ اذان صبح به افق خلصه 

شیرین ترین اذان و نماز زندگیم

چه عملیات تمیزی شد

دشمن باورش نمیشد از سخت ترین جا، شیر بچه های مولا علی با فریاد یا ام البنین بریزن بالا سرشون

گَله گَله داشتن فرار میکردن

و کلی ازشون کشته و اسیر گرفتیم

ای مادرم کنیزُ

و

بابایِ من غلامت

ای مادرِ اباالفضل

جانها 

فدایِ نامت

"یا ام البنین"

تیپ همیشه پیروز سیدالشهداء

نجباء

شهید عبدالحسین یوسفیان

شهید زنده امیرحسین حاجی نصیری

اسماعیل

حاج عمار

@sangar_neveshteh

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">