گفتگو با خواهر شهید رجایی فر۱
لطف کنید و برادرتون رو به ما معرفی کنید. ایشون متولد چه سالی هستند و اهل کجان؟
داداشم بابلی هستن
متولد سال 4/4/1354
شما چند فرزندید و ایشون فرزند چندم خانواده هستن؟
روستای کامیکلا زندگی می کردن بعد که ازدواج کردن رفتن شهرخشرودپی
بعد محل کارشون ساری شد بعد چند جاکه رفتن آخرین محل زندگیشون ساری شد الانم خانواده ایشون سارین
ماهفت تاخواهریم وپنج تا برادر
ایشونم سومی هستن توداداشام اولی
تحصیلات ایشون چی بود و مشغول چه کار و فعالیتی بودن؟
ایشون فوق لیسانس مدیریت بازرگانی خوندن ومهندس برقم بودن
فعلیت توبخش فنی وبرق بود
بعدشم یه مقاله هم همراه داداشم علی به ثبت رسوندن
از دوران کودکی برادرتون بگید. چه ویژگی اخلاقی بارزی داشتند؟و رفتار ایشون با خانواده چطور بود؟
من کودکی ایشونو ندیدم ولی مامانم می گفت داداش حسن همه کارشو خودش می کرد بیرون هرکاری که پیش می اومد انجام می داد
تااینکه دیپلمشو گرفتورفت سربازی
خیلی خانوادشو دوست داشت به بابام خیلی کمک می کرد هرکاری که بابام می خواست انجام بده به داداش می گفت خیلی درقبال باباومامانم مسئول می دونست خودشو
در چه سالی ازدواج کردندو صاحب چند فرزندند؟
نمی دونم دقیق درچه سالی بود ولی یادمه که اونموقع که داداشم عقد کرد بعد ازعقدش رفته بودسربازی
سه تابچه دارن یه دختر ودوپسر
از فعالیتهای فرهنگی و مذهبی برادرتون بگید..
داداشم توبسیج محلمون فعالیت داشت بعد جواناو نوجوانی محل رو تشویق به خوندن کتاب وقرآن می کردن
تومحلمون یه طلبه بود که فامیلمونم بود به اون می گفت که برابچه کلاس قرآن و احکام بزاره بهشون یاد بده
می خواست برامحلمون برا جوانا کتابخانه هم بزاره که دانشجوها کتاب درسی می خوان برن اونجابگیرن اونایی که وضع مالی خوبی نداشتن حمایت می کرد تاازدرسشون عقب نیوفتن
بعد براتوبگم که محله مایه درویش آقا داره یه خیلی هم معجزه داره داداشم خواب دید که باید اونجاروبسازه
بعد داداشم باکمک مردم اونجارو ساخت
بعدم وصیت کرد که شهید شدم منواونجادفنم کنن که الا مقبره داداشم داخل درویش آقاهستش
که پیکراصلا نیومد ولباسشو بجای پیکرش گذاشتیم
مثل برادر من ولی ما هنوز سنگ قبر نذاشتیم..
امابابام بخاطر دل مامانم براش مقره گرفت
بچههای برادرتون چند سالشونه و عکسی دارید ازشون برامون بفرستید..
پسر بزرگش محمدآقا فرزنداول هستش
کلاس سوم دبیرستانه داره برای دانشگاه می خونه
دومی فرزندش هم دختره
مهدیه خانم که دوم دبیرستانه
سومی فرزندش هم امیرسجاد
پانزده ماهشه
که بابانه چهردست وپارفتنشو دید نه راه رفتنشو
ما اعتقاد داریم که شهید زنده هست. و با این اعتقاد زندگی می کنیم. قطعا بابا هوای بچهها و خانوادش رو داره..
آره این که مسلمه.
- ۹۵/۱۲/۲۳