گفتگو با مادر شهید موسوی (2)
این چند روزه سر خاک سیدمصطفی موسوی پنج بار قاب عکس گذاشتیم .
یکی رو برای همیشه امانت بردن . فدای سرشون اشکالی هم نداره .
دو تاشون شیشه و قابش شکست .پنجشنبه وقتی رفتیم سر مزارش ، قاب شکسته رو برداشتیم ببریم برای تعمیر .
بعد از رفتن ما ، چند تا از رفقای ناب و خالص مصطفی از ناراحتی حرص شون در اومده بود که چرا چیزی سر خاک نیست .
همون لحظه بی درنگ با وسایل دم دست شون این کار رو در آوردند . کاری که بی ریایی توش فریاد میزنه .
بدون تکلف و خیلی صمیمی و واقعا دلنشین . ان شاءالله خود مصطفى حواسش بهشون هست.
یاد اون روزایی افتادم که مصطفى با خنده های تند و تیزش به رفقاش میگفت خاک زیر پاتیم ... شک ندارم اگه الان میتونست حرف بزنه ؛ قشنگ میگفت: برای اون رفیقی که یه روز میاد سر خاکم اما نمی تونم جلو پاش پاشم ! اما خیالم راحته که خاک زیر پاشم !
برای اون رفیقی که خدا از مال و منال چیز زیادی بهش نداده ولی مرام و معرفت یه دنیا بهش داده صلوات ... (( و خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: با زبانی دعا کن که با آن گناه نکرده ای تا دعایت مستجاب شود!
حضرت (ع) عرض کرد چگونه؟ خداوند فرمود: به دیگران بگو برایت دعا کنند.
چون تو با زبان آنها گناه نکرده ای!
پس مصطفی رو دراین شبها نه به بهای لیاقت بلکه به رسم رفاقت دعا کنیم ... ))
بهشت معصومه قم
قطعه شهدای مدافع حرم
شهید مدافع حرم
شهید سید مصطفی موسوی
بصری الحریر
دهه هفتادی
فاطمیون
- ۹۴/۱۲/۱۰