گفتگو با همسر شهید سید حسن حسینی (سید حکیم)1
گفتگویی مختصر با همسر حکیم فاطمیون؛ از طریق اینترنت خبر شهادت سید را متوجه شدم
خرداد ۱۹, ۱۳۹۵
به گزارش اویس، چند ماه قبل بود که قرار شد سید حکیم را دعوت کنیم تا گفتگویی مفصل پیرامون شهدای فاطمیون با او داشته باشیم وقتی گوشی را برداشتم جواب نداد، همین جواب ندادن باعث شد تا با دوستان به این جمع بندی برسیم که این گفتگو را به وقتی دیگر و زمانی که موفق شدیم مکان مستقلی برای اویس پیدا کنیم موکل کنیم. مشورتی که شاید به تلخ ترین تصمیم عمر تمام اعضای مجموعه اویس تبدیل شد
صبح روز دوشنبه بود که با پیام کوتاهی از طرف بچه های فاطمیون روزمان آغاز شد “سید حکیم شهید شده اما خانواده اش هنوز به صورت کامل خبر ندارند پس لطفا خبر را کار نکنید” حالا ما مانده ایم و مردی که قرار بود برای ما از شهدای فاطمیون بگوید ولی خودش به سوژه ما تبدیل شد. متن پیش رو گفتگو مختصر خبرنگار اویس با همسر شهید پیرامون این شهید بزرگوار می باشد
لطفا خودتان را معرفی کنید:
زهرا حسینی هستم همسر سردار شهید مدافع حرم سید محمد حسن حسینی با نام جهادی سید حکیم
چگونه از شهادت سید حکیم خبردار شدید؟
من روز دوشنبه بعد از نماز صبح گوشی را برداشتم و برنامه ها را چک کردم تو برخی از گروه هایی اینترنتی تصاویر و صوت های سید را دیدم که در آن اعلام کرده بودند سید به شهادت رسیده بود در واقع از طریق اینترنت خبر شهادت سید را متوجه شدم
واکنش شما نسبت به خبر شهادت سید چه بود؟
واکنش در آن لحظه به شدت سخت بود و این مساله برای یک همسر بسیار سخت تر می شود وقتی از طریق فضای مجازی و گروه ها خبردار شود که همسرش به شهادت رسیده است ولی چون حضرت زینب (س) در واقعه عاشورا صبر کرده اند و صبر پیشه کردند ما نیز در برابر این غم صبر پیشه کردیم در واقع منشاء صبری که در حال حاضر دارم لطف خود حضرت زینب (س) بوده است.
اصلی ترین خصلت سید در زندگی و بین دوستان چه بود؟
سید یک انسان بی نظیر بود، یک انسان همه چی تمام، شاید بعضی ها فکر کنند چون در حال حاضر سید به شهادت رسیده چنین حرفهایی را میزنم ولی دوستان شهید، خانواده، پدر و مادر ایشان و من که ۱۶ سال خداوند به من لیاقت داد که در کنار ایشان زندگی کنم همیشه لبخند داشت حتی اگر از اتفاقی هم ناراحت میشد با زبان نرم ناراحتی خویش را در میان می گذاشت. بین رزمنده ها وقت شوخی شوخ بود اما وقتی نبردها جدی بود دوستان سید تعریف می کنند سید در زمان عملیات بسیار محکم جدی بوده است
تروریست ها بعد از شهادت سید در صفحات خویش شهادت ایشان را به یکدیگر تبریک گفته اند. چه اتفاقی افتاده که تروریست ها چنین خوشحال شده اند؟
آنها باید خوشحال باشند چون کسی را به شهادت رسانده اند که اصلی ترین دلهره و دغدغه تروریست ها بود. کسی که با همرزمانش در فاطمیون که بازوهای پر توان جبهه مقاومت بودند تمام رشته های تروریست ها را پنبه می کرد؛ ولی باید بدانند که این شادی تروریست ها ارزشی ندارد و بسیار در اشتباه هستند چون سید حکیم جوانانی در فاطمیون تربیت کرده است که هر کدام یک شیرمرد برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) می باشد.
در این سال ها هیچ وقت شده بود جلوی سید حکیم را برای سفر به سوریه بگیرید؟
بله. اینکه بگویم از اول نگرفتم خیر، از ابتدا بسیار دغدغه داشتم که نرود چون میترسیدم. خیلی وقتها تلاش می کردم از روش های مختلف استفاده کنم تا سید نرود اما او با حرفهایش به گونه ای مرا ترغیب و توجیه کرد که گاهی دوست داشتم خودم نیز مرد بودم و برای دفاع از حرم حضرت زینب راهی میشدم و کنار سید بازو به بازو می جنگیدم ولی نشد. اما امیدوارم ما پیرو مسیر سید و مدافعان حرم باشیم.
امروز از اینکه به سید اجازه دادید برای سفر به سوریه و حالا شهید شده پشیمان نیستید؟
ناراحت هستم که سید نیست چون تمام زندگی من بود ولی از یک حیث هم ناراحت نیستم چون سید من به آرزوهایی که داشت رسید، دنیا دو روز است خوش به سعادت کسی که آخرتش را دارد، سید آخرت را خرید و من خوشحال هستم که در کنار چنین مردی سال ها زندگی کردم و امیدوارم بعد از این نیز بتوانم پیرو خوبی برای سید باشم.
سخن آخر شما خطاب به بچه های تیپ سید در تدمر:
(سید مسئول علمیات محور تدمر و تیپ حضرت ابوالفضل بود) درست است که سید حکیم شهید شده ولی یادتان باشد که سید همیشه زنده است همانگونه که در قران فرموده شهدا زنده هستند. سید روحش پیش شماست و از شما همیشه می خواهم همانگونه که سید میخواست مردانه در میدان دفاع از مقدسات شرکت کنید و نگذارید خون شهدای مظلوم فاطمیون پایمال شود.
آخرین دیدارتان چگونه بود؟
در آخرین مرتبهای که به مشهد آمدند، نزدیک به یک ماه ماندند. اصلا سابقه نداشت که یک ماه بمانند. همیشه دو هفته در مشهد میماندند، اما اینبار از ۱۳فروردین تا۱۶اردیبهشت ماندند. دیگر هم را ندیدیم. تقریبا ارتباط تلگرامی داشتیم. به نظرم، هر کسی شخصی را دوست داشتهباشد سعی میکند که به خواستههای عزیزش هم احترام بگذارد. من هم تلاش کردم تا بگذارم سیدم به آرزویش برسد.
خیلی جالب است که شما مدام ایشان را «سید من» خطاب میکنید؟
من تمام زندگیام همسرم بود و به قدری دوستش داشتم و دارم که نمیتوانم جور دیگری خطابش کنم.
نظرتان درباره شایعاتی که درمورد حقوق و مزایای رزمندگان تیپ فاطمیون پخش شدهاست چیست؟
خیلیها این حرفها و شایعات را به گوش من هم میرسانند، اما هرکسی این حرف ها را میزند به او میگویم: اگر شما درست میگویید، بیایید و یک قطعه از انگشتتان را به من بدهید. یعنی واقعا تا این حد شجاعت دارید که اینکار را انجام دهید؟ امثال سید و یارانش جانشان را در این راه گذاشتند. از خانواده و پدر و مادرشان گذشتند. سید فرزند ارشد خانواده بود. الان خود شما شاهد هستید که چقدر حال مادر ایشان بد است که حتی نمیتواند چند کلمه درباره پسرش صحبت کند. این مادر وقتی خبر شهادت پسرش را شنید، چه کشید؟ ما هیچ مشکل مالی در زندگیمان نداشتیم. این حرفها دینی به گردن افراد میاندازد که این شایعات را بین مردم پخش میکنند. مردم قبل از شهادت ایشان هم خیلی حرفها میزدند.
مسلما من هم خیلی کنایهها شنیدهام، اما سید من همیشه میگفت: «سعی کن با حرف مردم نلرزی، بلکه برای خدا صبر کن.» الان اگر دنیا را هم به من بدهند، آن را یک ثانیه با حضور سید عوض نمیکنم. سید یک مرد تمام عیار بود که هر زنی آرزوی زندگیکردن با این مرد را داشت، مرد باغیرتی که مردانه زندگی کرد.
بعضی حرفها قلب آدم را میشکند. ما دوست داریم مردم احترام این رزمندگانی را که از خانه و زندگیشان می گذرند و برای ناموس و خاک و ائمهمعصومین(ع) میجنگند نگهدارند. جنگ در سوریه با تمام دنیا فرق دارد. طرف حساب رزمندگان ما نیروهای داعش هستند که همه ما در رسانهها برخورد وحشیانهشان را با اسرا دیدهایم. مسلما هرکسی که قرار است عزیزش را به آنجا بدرقه کند تمام این صحنهها را تصور میکند، اما علاقه و اعتقاد قلبی به بیبیزینب(س) نمیگذارد ما لب از لب باز کنیم. بهتر است به جای پخش برخی شایعات، برای دل خانواده مدافعان تسکین باشیم.
- ۹۵/۰۳/۲۰