آخرین گفتگوی شهید سید حکیم پیش از شهادت1
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو؛ بعد از پخش مستند بی بی سی درباره شیران لشکر فاطمیون که در سوریه مشغول جهاد هستند، بچه های فاطمیون به تکاپو افتاده بودند که جواب شبهه های بی بی سی را بدهند. میگفتند از همه بهتر، سید حکیم میتواند صحبت کند. با او تماس گرفتیم. مشهد بود و با خوشرویی جواب تلفن را میدهد و یک ساعتی با هم صحبت می کنیم. آخر صحبت قرار می گذاریم که بعد از برگشتن از سوریه در مشهد همدیگر را ببینیم ولی تقدیر این بود که این اولین و آخرین مکالمه با سید حکیم باشد. او روز 16 خرداد 1395 در محور تدمر در استان حمص سوریه به شهادت رسید. شهید سید محمدحسن حسینی از فرماندهان ارشد لشکر فاطمیون بود که مسئولیت اطلاعات عملیات و تیپ 2 لشکر را برعهده داشت.
تشکیلات تیپ فاطمیون از چه زمانی شکل گرفت؟
تشکیلات فعلی فاطمیون ابتدا یک هیئت خانگی مشهد بود. این هیئت به اسم
«محبان حضرت رقیه(س)» تشکیل میشد. در خانهها جمع میشدند و زیارت عاشورا و
دعای توسل میخواندند و حالت عزاداری داشت. به این منوال بود. مدیریت این
هیئت هم با حاج ابوحامد، برادر علیرضا توسلی بود.
رحمه الله علیه.
خدا رحمتشان کند. ایشان هم مدیریت این هیئت را به عهده داشتند. وقتی تحولات
سوریه به جایی رسید که کار به جنگ و سلاح کشید و از حالت اعتراض مردمی
بیرون آمد و اوضاع به سمتی رفت که عکسها، فیلمهای سر بریدن، قتل عام مردم
و خراب کردن قبوری که مقدس و برای ما قابل احترام بودند، دیدیم اوضاع رو
به آن سمت رفت و برنامه از حالت اعتراض مردمی به سمت تکفیر کردن عدهای رفت
و کارها حالت جنایت علیه مردم را به خود گرفت. تصمیم گرفته شد اگر راهی
پیدا شود، ما هم برویم و کاری کنیم. بعد از کلی تلاش که برادرها انجام
دادند و کسانی را دیدند که ما عده محدودی هستیم، ولی دوست داریم برویم،
راهی باز شد و یک گروه پیشقراول متشکل از 22 نفر حرکت کردیم. خود شهید
ابوحامد هم در آن گروه 22 نفره بود. ما گفتیم کاری به کسی نداریم، فقط به
ما راه بدهید که در قالب تشکلهای مردمی در آنجا باشیم.
از اول به نیت مسلح شدن و دفاع از حرم رفتید یا صِرف حضور و کمکرسانی جهادی بود؟
اگر در قالب یک نیروی نظامی و افرادی که قرار بود اسلحه دستشان بگیرند و از
آنجا دفاع کنند، میرفتیم طبعاً کسی نبود از ما حمایت کند و بگوید شما به
آنجا بروید و به دستتان سلاح میدهیم که بروید در فلان خط بجنگید. چنین
چیزی نبود. اصل برنامه این بود که حضور داشته باشیم. مواقعی که کار چنان
سخت میشود که کمکرسانی به یک مجروح هم کار بسیار بزرگی است. اساساً هدف
ما حضور بود، چون گروه 1 و گروه 2 ما ظاهراً آموزش نظامی ندیده بودند و
قرار هم نبود کسی از آنها بپرسد شما سلاح دست گرفتن بلد هستید یا نه؟
- ۹۵/۰۴/۱۲