از میان خاطرات مادر شهید مصطفی صدرزاده
چهارشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۴ ق.ظ
سال 89 مصطفی صاحب گاو داری بود
گوسالهایی که چندماه روز و شب براشون زحمت کشیده بود
و بسیار هزینه کرده بود تا به فروش برسن ،
در یک شب تمام گاوهایی که امانت بودن دزدیده شدن
بعداز پیگری بسیار که نتیجه ای هم نداشت ،
وقتی وارد خونه شد خیلی ناراحت بود گفتم :چی شد؟ نتیجه ی داشت؟
گفت : نه .....
هیچوقت مصطفی رو اینجوری ندیده بودم
گفتم : فدات بشم برای مال دنیا این طوری ناراحتی ؟
فدای سرت ان شاالله جبران میکنی .
گفت : مامان اینا امانت مردم بود، اگر مال خودم بود که غمی نبود ،
من شرمنده شدم ..
مصطفی از لحاظ مالی خیلی
امتحان های سختی میداد،
ولی هیچوقت اینجوری ظاهر نمی کرد، که برای گوساله هاش چون امانت بودن وبه قول خودش میگفت شرمنده مردم شدم...
حسینیه شهید مصطفی صدرزاده
- ۹۵/۰۴/۰۲