از همان بچگی مهربانی اش همه را شیفته خودش میکرد
يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۷ ب.ظ
زن شیر فروش ..
از همان بچگی مهربانی اش همه را شیفته خودش میکرد ، یک روز صدای درب خانه پدری علی آقا به صدا در آمده بود، پشت در زن شیر فروش بود .
چهره درهم آمیخته و غمگینش نشان میداد از موضوعی ناراحت است .
بعد از سلام و احوال پرسی با مادر علی به او گفت : دیگر علی آقا رو برای خرید شیر نفرستید!!!
مادر به این گمان که از فرزندش خطایی سرزده گفت: چی شده؟ علی مگه کاری کرده؟
-نه ! اصلا... حاج خانوم شما که میدونید این روز ها گاو ما کم شیر میده و ما شیر رو نمیفروشیم .
شما که علی آقا رو میفرستید شیر بگیره ، طاقت ندارم بهش شیر ندم ..
من خیلی علی رو دوست دارم...
خاطره
شهید علی عابدینی
@khadem_shohda
خــــادم الــشهــــدا
نشر معارف شهدا در تلگرام.
- ۹۵/۰۵/۱۰