اصلیترین آرمان
برای محمود رضا
احمدرضا بیضیایی
اهل مطالعه سیاسی بود. خوب هم میخواند. در سه – چهار سال گذشته هر وقت فرصتی میکرد میرفت کتابفروشیهای انقلاب، بخصوص فروشگاه انتشارات کیهان را گز میکرد و با یک بغل کتاب جدید بر میگشت. پای مرا هم به این فروشگاه محمودرضا باز کرد. اخیرا مطالعاتش را روی《 بیداری اسلامی 》متمرکز کرده بود. اکثر وقتهایی که دو تایی توی ماشینش از تهران بسمت اسلامشهر میرفتیم، من سر بحث را باز میکردم تا حرف بزند و مثل همیشه، حرفها میرفت سمت بیداری اسلامی و تحولات کشورهای منطقه، بخصوص سوریه.
اما اظهار نظرهای سیاسیاش مثل تحلیلهای ژورنالیستی یا تلویزیونی یا حرفهای کلیشهای اهالی سیاست نبود.
اعتقادی به بحثهای تلویزیون هم در مورد سوریه نداشت و میگفت اینها حرفهای رسانهای هستند و واقعیتی که در آنجا میگذرد غیر از این حرفهاست.
هر چند تحلیلهای مطبوعاتی را میخواند و به من هم خواندن تحلیلهای سعد الله زارعی، مهدی محمدی – و چند تای دیگر را که الان یادم نیست – توصیه میکرد ولی☝️ بیشترین استناد را به سخنرانیهای *آقا* میکرد و در آخر هم نظر خودش را میگفت.
جهت همه حرفهایی که در مورد بیداری اسلامی میزد بی استثناء در نسبت با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فرج آنحضرت بود.
یکبار گفت: «بنظر من این دست خداست که ظاهر شده و این دیکتاتورها را که حکومتشان مانع ظهور است یکی یکی از سر راه بر میدارد تا مسیر باز شود» این را که میگفت انگشتهایش را به حالتی که انگار میخواهد یک چیزی را با ضربه انگشت وسطش شوت کند در آورد و ضربهای به روی فرمان ماشین زد.
بعنوان کسی که ساعتها به حرفهایش در مورد تحولات اخیر منطقه گوش داده بودم، به یقین میگویم که《 حکومت جهانی امام عصر (عج) و مبارزه مسلمانان برای آن 》 اصلیترین آرمانش بود.
.
- ۹۵/۰۶/۳۰