امان از تنهایی... امان از دلتنگی...
امان از تنهایی... امان از دلتنگی...
امان از وقتی که حسین ها بروند و زینب ها بمانند...
امان از طعنه ها...
امان از زخم نگاه ها و زبان ها... امان از "کوفی"ها... و"شامی"ها...
امان از "دل زینب" ...
امان از "دل زینب" ...
اراده می کنی و می روی ...
اراده می کنم و....، می مانم ،
می مانم و می جنگم ،
تیر می خورم، سپر می شوم ،
زخم می زنند ، سرت سلامت ،
صبر می کنم ...
گاهی با سکوت و گاهی با فریاد ...
می روی و "نور" می شوی ، باید با تو همه جا را روشن کنم ...
کلُ یومٍ عاشورا و کلُ ارضٍ کربلا ... اینجا "زینب" می خواهد ...
اینجا "جبل الصبر" می خواهد ... آسوده باش همسفر ، ما هستیم ... تو فقط نگاهت را به "خیمه"ها بسپار ، تو فقط "حسین" باش ... راهت پایدار ...
آنان که می روند کاری حسینی می کنند و آنان که می مانند "باید" کاری زینبی کنند ...
"زینبی" بودن مرد و زن نمی شناسد ...
"صبر" و "عشق" ملازم یکدیگر و جدایی ناپذیرند ...
تمام "عشق" در "کربلا"ست ...
التماس دعا ،
یا علی ...
نوشته: رزمنده مدافع ابوعلی
- ۹۵/۰۵/۰۹