اونجا فقط جای من است
روزی که قرار اعزام بود سوار اتوبوس شدم و چشمم به شهید جواد محمدی افتاد سلامی کردم کنارش نشستم ....خوش و بشی کردیم از کودکش گفت که دو روزه است والان امده بره به منطقه این بزرگوار تا تهران وتا دمشق وتا حلب ونهایتا خانطومان با هم بودیم خیلی خوش گذشت ...یادمه به جواد گفتم چند روز قبل با دوستان رزمنده بهشت رضا بودم و به شهدای مدافع حرم هم سری زدم ...که یکی از دوستان اون گوشه .....محل فعلی قبر مطهر جواد ......را نشان داد و گفت این جای من است.
....من این داستان را برای جواد گفتم بسیار برآشفت و ناراحت شد گفت اونجا فقط جای من است ....ومن جدی نگرفتم .......گذشت وجواد شهید شد من برای مراسم چهلمش ایران رسیدم اول بهشت رضا یاد این داستان افتادم ....و با کنجکاوی به سمت مدافعین حرم رفتم از چیزی که میدیدم شوکه شدم وجا خوردم ....جواد با آرامش تمام در جایی که خودش گفته بود با شکوه هر چه تمام تر آرمیده بود .....شادی روح همه شهدا بخصوص داداش جواد گلم صلوات......
راوی مرصاد همرزم شهید