بارها از همسرم خواستم مرا به سوریه ببرد
همسر شهید خزائی:
بارها از همسرم خواستم مرا به سوریه ببرد
دوست داشتیم در کنارش باشیم و من بارها گفته بودم که ما را همراه خودت ببر؛ ولی چون اواسط سال تحصیلی بود، گفت: «اجازه دهید بچه ها درسشان تمام شود».
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید محسن خزائی متولد سال 1351 در سیستان و بلوچستان است. او که کار خبر را از سال 74 در باشگاه خبرنگاران صدا و سیمای سیستان و بلوچستان آغاز کرد. سال ها به عنوان خبرنگار این استان در صحنه درگیری با اشرار و وقایع مختلف حضور داشت. خزائی از خبرنگارانی بود که در جریان گروگانگیری گروهک تکفیری وهابی «جند الشیطان» توانست جان سالم به در ببرد، اگرچه همکار او «محسن ذوالفقاری» در این اقدام تروریستی به شهادت رسید.
شهید محسن خزائی در طول پنج سال گذشته و از ابتدای درگیری ها در سوریه به عنوان خبرنگار صدا و سیما در جبهه مقاومت حضور یافت و گزارشگر اخبار رزمندگان مقاومت و مدافعان حرم منطقه شد. وی سرانجام روز شنبه 22 آبان ماه با اصابت تیر به ناحیه سر به شهادت رسید و به یاران شهیدش پیوست.
«مریم رخشانی» همسر شهید خبرنگار «محسن خزائی» از سال ها حضور شهید در جبهه جنگ سوریه و شخصیت این خبرنگار جنگ صحبت کرد. رخشانی در خصوص شخصیت شهید خزائی اظهار داشت: مهربان، دلسوز، حامی خانواده و همراه بچه ها بود. در عین حال که علاقه عجیبی به خانواده داشت، می گفت: «زندگی ما برای خودمان نیست، برای اسلام است و باید در راه ائمه تلاش کنیم تا اسلام را به همه جا برسانیم. زندگی ما برای خودمان نیست، در خدمت و برای مردم است. باید تلاش کنیم دستگیر مردم باشیم و اسلام را به پیش ببریم».
وی ادامه داد: خیلی به کار و وظیفه اش مقید بود و تمام تلاشش را می کرد تا کارش را به درستی انجام دهد.
همسر شهید خزائی به حضور چندین ساله شهید در صحنه های مختلف اشاره و خاطرنشان کرد: از ابتدا هرجا برنامه و درگیری و انفجار رخ می داد، زودتر از همه حضور می یافت. به واسطه عشق و علاقه اش به حضرت زینب (س) سفر زیارتی به سوریه نصیبش شد. وقتی متوجه اوضاع آنجا شد، در دیدار با یکی از دوستانش درخواست کرد که برای کار خبر به منطقه برود. پیشنهاد کار داده شد و ایشان هم مشتاقانه پذیرفت.
همسر شهید خزائی ادامه داد: برای رفتنش با ما صحبت کرد و گفت این راهی است که خود حضرت زینب (س) جلوی پای من گذاشته است و من هم علاقهمندم که خادم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) شوم، چیزی از این بالاتر نیست. من هم به رفتنش راضی بودم و مخالفتی نکردم.
رخشانی از همراهی خود و فرزندانش برای حضور در جبهه رسانه ای مقاومت گفت و ادامه داد: اینطور نبود که با رفتنش مخالف باشیم، به هر حال راهی بود که انتخاب کرده و ما هم راضی بودیم. اتفاقا دوست داشتیم در کنارش باشیم و من بارها گفته بودم که ما را همراه خودت ببر، ولی چون اواسط سال تحصیلی بود، می گفت اجازه دهید بچه ها درسشان تمام شود.
وی تصریح کرد: فکرش را نمی کردم به شهادت برسد. البته مشتاق بود و مرتب می گفت دعا کنید تا این توفیق نصیبم شود؛ ولی هیچ گاه فکرش را نمی کردم به زودی و ناگهانی این اتفاق بیفتد.
همسر شهید خزائی با بیان اینکه اگرچه داغ شهادت همسر سخت است، اما از اینکه همسرم به آرزویش رسید، خوشحالم، گفت: به هر حال در نبودش سختی می کشیم و تنها یاد و خاطره اش هست که می ماند، ولی با اصل موضوع یعنی شهادت مشکلی ندارم؛ چون می دانم توفیقی است که نصیبش شده و باعث افتخار ما نیز هست.
وی خاطرنشان کرد: همسرم مرتب از منطقه تماس می گرفت و از اوضاع و احوال آنجا می گفت. نگرانی اش این بود که مردم و زن و بچه ها را به ناحق می کشند. می گفت دعا کنید که هرچه زودتر امام زمان (عج) ظهور کنند و داعش و تکفیریها نابود شوند.
همسر شهید خزائی به سفارش شهید قبل از شهادت و تصریح کرد: می گفت محکم باشید و راه حضرت زینب (س) را ادامه دهید. بچه ها را ولایتی و حسینی (ع) تربیت کنید، تا در راه اسلام قدم بردارند.
منبع: دفاع پرس
- ۹۵/۰۹/۲۲