بارها مجروح شد و با همان مجروحیت به منطقه میومد
سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۱۲ ب.ظ
خاطره ای از شهید مصطفی صدرزاده
یه روز جلو حرم بی بی جان یکی از رزمندها به طعنه گفت:داستان چیه شماها همش به دست و پاتون تیر میخوره و شهید نمیشین؟
عصبانی شدم اومدم جوابشو بدم که مصطفی دستمو گرفت و با خنده گفت:حاجی تو صف وایستادیم تا نوبتمون بشه شما که پیشکسوت جهادین زود تر برین جلو ملت معطلن.
روحش شاد
شهید مهدی صابری
@Shahid_Saberi
- ۹۴/۱۲/۲۵