تفحص شهدای مدافع حرم (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
من المومنین رجال صدقو ما عاهدو الله علیه
فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا
بخش اول:
دوشنبه سوم اسفندماه ۹۳ به قولی مصادف با شهادت بی بی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها...
منطقه ی جنوب حلب...
روستای خانطومان...
با موقعیت استراتژیک و مهم برای مسلحین که حدود یکماه قبل به دست شیر مردان مدافع حریم ولایت آزاد شد...
ساعت ۸ صبح،سید حسین به همراه همرزمش،قدم زنان از مقر خود خارج و برای تماس با خانواده اش راهی مخابرات می شود...
پس از طی مسیری حدود یک کیلومتر، ناگاه صدای گوشی همراهش که حاکی از دریافت پیامکیست،او را به خودش آورده و انگشت تعجب به دهان میگیرد...
بله...بی سابقه بود...چرا که در آن محدوده و حتی دورتر از آنجا، شبکه ای در دسترس نبوده و به هیچ عنوان گوشی همراه آنتن نمیداده...
پس از بررسی مشاهده میکند که کاملا آنتن گوشی اش پر شده و حتی نت گوشی نیز برقرار شده....
دقایقی مشغول نت میشود که نهیب جواد، توجهش را جلب میکند...
ببین....این استخوان نیم فک مربوط به چیست؟؟؟
صحبت بر سر اینکه مربوط به انسان است یا حیوان ادامه پیدا میکند که ناگاه پوتینی که نوکش از خاک بیرون زده ، جواد را به سمت خودش میکشد...
حسین که سرش در گوشی اش فرو رفته و از پریدن نت اعصابش به هم ریخته، هر چه تلاش کرده و تغییر مکان میدهد،از شبکه خبری نیست...
سیدحسین با بیرون کشیدن پوتین از زیر خاک، ناگاه استخوان قلمی را میبیند و سراسیمه به دنبال ما آمد...
به اتفاق رفقا و با بیل و ابزار خاک برداری به محل آمدیم...
قبل از این،بسیار دوست داشتم جزو رفقای تفحص در جنوب باشم...و از شهدا خواسته بودم...که تا به حال قسمت نشده بود...
- ۹۴/۱۲/۲۶