توصیه همیشگی شهید حرکت در مسیر ولایت بود
برادر شهید مدافع حرم:
جواد کوهساری یکی از جوانهای دهه شصتی و نسل سومی انقلاب بود. همان جوانهایی که فکر و ذهن و همه اعتقاداتش همواره آماج تبلیغات و تهاجمات فرهنگی دشمن بود. اما آنها با پوشیدن لباس رزم و پیوستن به خیل مدافعان حرم، نقشه شوم دشمنان را نقش برآب کرده و ثابت کردند که جوان ایرانی همیشه انقلابی میماند. در اینجا گفتگویی داریم با «مهدی کوهساری» برادر این شهید بزرگوار قصه شهامت او را برایمان روایت کند.
در ابتدا بفرمایید تاریخ شهادت برادر رشیدتان چه زمانی بود؟
برادرم جواد کوهساری بیستم تیرماه سال 94 برای اولین بار به عراق اعزام شدند و بعد از گذشت شش روز از این تاریخ در منطقه فلوجه عراق به شهادت رسیدند.
سرنوشت این جوان انقلابی چگونه با مدافعان حرم و شهادت در این راه گره خورد؟
جواد از همان اولی که جنگ در سوریه آغاز شده بود چندین مرتبه تصمیم گرفت به سوریه برود. حتی برای اعزام به فرودگاه هم رفته بود ولی موفق نشد. تا اینکه بعد از مدتی پیگیری به عراق اعزام شد.
از زمانی که تصمیم گرفت تا زمان اعزام با چه مشکلاتی مواجه بود؟
تقریبا سه سال طول کشید که جواد توانست به منطقه اعزام شود. تا اواسط سال ۹۴ تنها مهاجرین غیر ایرانی میتوانستند اعزام شوند. به همین خاطر برادر من برای اعزام با مشکلات بسیاری روبرو بود. تا اینکه توسط یکی آزادههای عزیز کشورمان که در زمان اسارت در زندان رژیم بعث عراق با فرماندهان فعلی تشکیل دهنده بسیج مردمی عراق در یک زندان بودند، در کشور عراق با حشدالشعبی ارتباط گرفته و توانست به صورت شخصی و نیروی مردمی به عضویت یکی از گردانهای این نیرو در بیاید و از این طریق به برای نبرد با داعشیها به کشور عراق اعزام شود.
آیا خانواده با این اقدام شهید موافق بودند؟
پدر و مادرم مثل همه پدر و مادرها از این میترسیدند که جگرگوشه خود را از دست بدهند با این اقدام او مخالف بودند اما جواد هرطور بود آنها را راضی کرد و عازم عراق شد.
شهید جواد کوهساری تا چه اندازه با امام رضا(ع) مانوس بودند؟
برادر بنده علاقه شدیدی به خاندان عصمت و طهارت و به ویژه امام رضا(ع) داشتند و و در یک بازه زمانی چند ساله در چندین نوبت افتخار پوشیدن لباس خادمی و خدمت به حضرت و زوار ایشان را داشت. جواد هر وقت گرهای در کارش میافتاد متوسل به امام رضا(ع) میشد.
از خصوصیات اخلاقی شهید برایمان بگویید؟
شهید شدیدا محجوب به حیا بود. اعتقاد شدیدی به لقمه حلال و حرام داشت و در مدتی که دنبال کار میگشت چندین فرصت شغلی برایشان فراهم شده بود ولی به علت شک در درآمد از مشغول شدن به آن کارها سرباز زده بود. توصیه همیشگی شهید به حرکت در صراط مستقیم ولایت و امامت بود. همیشه دیگران را به صبر توصیه میکرد. اهل مطالعه و نوشتن بود و خود را مکلف کرده بود هر شب تحت هر شرایطی چند صفحهای مطالعه علمی, آموزشی, سیاسی و یا اعتقادی داشته باشد.
به نظر شما یک جوان نسل سومی مثل شهید کوهساری با توجه به تبلیغات سوء دشمن چگونه آمادگی حضور در جبهه را پیدا میکند؟
یکی از بزرگترین راهها برای رسیدن به نتیجه کنترل هوای نفسانی است که در زمان رجوع به زندگی این شهدا این موضوع ملموس است. این امر مهم و حرکت در مسیر روشن ولایت فقیه باعث میشود که جوانان آمادگی حضور در صحنه جهاد و مبارزه را پیدا میکنند.
از نحوه شهادت شهید برایمان بگویید؟
برادرم به علت حضور سالهای متمادی در سازمان بسیج در زمینه چک و خنثی کردن مواد منفجره به درجه مربیگری رسیده بود و در مواقعی اقدام به آموزش نیروهای مبتدی در دوره های اموزشی میکرد. در زمان حضور در منطقه نیز به این امر اقدام کرده که در یکی از عملیاتها که در جهت تفحص پیکر یکی از شهدای عراقی در منطقه صقلاویه فلوجه صورت میگرفت درگیر تله انفجاری شده و به شهادت رسید.
وقتی دلتنگ برادر شهید خود میشوید چه چیزی شما را آرام می کند؟
دلتنگیهایم را در هر شهری که باشم با حضور بر سر مزار شهدای آن شهر، ذکر صلوات و خواندن زیارت عاشورا به یاد برادر شهیدم و همه شهدای راه اسلام برطرف میکنم.
بعد از شنیدن خبر پیروزی جبهه مقاومت و نابودی داعش چه احساسی به شما دست داد؟
خیلی خوشحال شدم و شور و شعفی وصف ناپذیر در من شکل گرفت زیرا به چشم خود دیدم که ریخته شدن خون این شهدای عزیز بیثمر نبوده و حرکت و این خیزش بزرگ جبهه مقاومت با یک پیروزی بزرگ همراه بود.
- ۹۶/۰۹/۲۸