مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

خاطرات سردار سرلشکر شهید حسین همدانی

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۷ ب.ظ


سوریه اولین کشوری بود که بعد از پیروزی انقلاب، نظام جمهوری ‌اسلامی ‌ایران را به رسمی شناخت و این کار بزرگی بود که آن زمان انجام شد. ما در دنیا دو حزب بعث داشتیم؛ یکی حزب بعث عراق و دیگری حزب بعث سوریه که بنیانگزار هر دو حزب هم یک‌نفر بود. وقتی صدام جنگ علیه ما را آغاز کرد، دولتمردان سوریه علی‌رغم این که خود بعثی بودند‌، اما تهاجم ارتش بعث عراق به کشورمان را محکوم کردند و در اردوگاه ایران قرار گرفتند. در مقابل تهاجم صدام به ایران، لوله‌های نفت عراق که از طریق سرزمین سوریه به مدیترانه می‌رفت و از آنجا فروخته می‌شد را بست و حتی خود را از درآمدی که بابت ترانزیت این نفت نصیبش می‌شد بی‌بهره کرد. در طول جنگ هم پشتیبانی‌های زیادی از نظر تسلیحاتی و مهماتی از ایران کرد.

سوریه در سازمان‌های بین‌المللی همیشه در کنار ما قرار می‌گرفت و جنایات صدام را محکوم می‌کرد. با توجه به این حمایت‌های سوریه از ما در آن زمان، معرفت حکم می‌کرد که ما هم در این شرایط بحرانی به سوریه کمک کنیم. اما این تنها دلیل‌مان برای پشتیبانی از سوریه نبود، بلکه تدبیر رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که سوریه عمق استراتژیک ماست و تنها کشوری است که در جبهۀ مقاومت مانده است، دلیل عمدۀ کمک ما به این کشور، در مقابل این جنگ نیابتی بود.

اگر بشاراسد در همان مذاکرات به غربی‌ها جواب مثبت داده بود، اصلاً چنین حادثه‌ای برای سوریه رخ نمی‌داد.

بنابراین، ایران وارد معرکه شد و به ارتش سوریه کمک نمود و از آنان خواست تا برخوردشان را با مردم اصلاح کنند. مستشاران نظامی ما به دولتمردان سوریه گفتند که در مقابل اعتراض برخی از مردم نباید با این خشونت برخورد می‌کردید. همکاران ما مانند سردار اشتری که از فرماندهان و مسئولین نیروی انتظامی بودند، در همان مراحل اول برای کمک مستشاری به این کشور رفتند. بعد از ایشان برادرمان سردار چیذری چند ماهی درسوریه حضور پیدا نمودند و نهایتاً در سیزدهم دی ماه سال ۱۳۹۰ بنده به این کشور مأمور شدم. زمانی که من به عنوان فرماندۀ سپاه تهران خدمت می‌کردم، هنوز آثار فتنۀ ۸۸ و مشکلات ناشی از آن باقی بود. ما در حال توسعۀ سپاه محمد رسول‌الله ( صلی‌الله‌علیه‌و آله ) بودیم. نواحی را از شش ناحیه به بیست‌ودو ناحیه توسعه دادیم. در حال سَر و سامان دادن به سازمان رزم گردان‌های امنیتی بودیم که سردار جعفری بنده را احضار نمودند. خدمت ایشان رسیدم و بعد از ارائۀ گزارشی از وضعیت سپاه تهران، به ایشان فرمودند: فلانی به سوریه می‌روید؟ 

خب، خیلی‌ها دوست داشتند که بروند سوریه. بنده یک مکثی کردم و گفتم: برای چه بروم؟ با چه عنوانی بروم؟ فرمود: ارتش و نظام سوریه درخواست کمک کرده‌اند. به عنوان فرمانده بروی و کمک کنی! سردار قاسم سلیمانی هم گفته که شما برای این کار مناسب هستید. 

از آنجایی که خودم هم انگیزۀ بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرم‌های عمۀ‌سادات و حضرت رقیه داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. اصلاً نگفتم فکر می‌کنم بعداً جواب می‌دهم. همان‌جا جواب مثبت دادم. ایشان هم با سردار سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است. 

چند روز بعد مراسم تودیع بنده و معارفۀ سردار کاظمینی به عنوان فرماندۀ سپاه تهران انجام شد. دو سه روز بعد هم حاج قاسم به من گفت: فردا صبح فرودگاه امام خمینی ( ره ) باش! بنده هم وسایل زیادی جمع نکردم و با یک ساک کوچک رفتم فرودگاه و به همراه ایشان به سمت دمشق رفتیم.....

 خیمه گاه  

نشر معارف شهدا ، ترویج فرهنگ جهاد و مقاومت

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">