مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

خاطرات هم رزم شهید مختاربند۲

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ب.ظ


خاطرات هم رزم شهید مختاربند

سردار حاج‌ رحیم نوعی‌ اقدم (قسمت دوم )

 یک روز در این فاصله من به عقب برگشتم تا مرا دید یقه‌ی مرا گرفت و گفت: چرا نمی‌خواهی من عاقبت‌به‌خیر شوم؟ چرا نمی‌خواهی من به سعادت برسم؟ بر من منت گذاشتی و مرا تا اینجا آوردی چرا نمی‌گذاری من بروم و کارم را انجام بدهم؟ و باز هم چشمانش پر از اشک شد. من هم مجبور شدم به ایشان اجازه بدهم. آن‌چنان ذوق و شوقی پیدا کرد برای رفتن و ظرف دو دقیقه آماده شد. 

با خوشحالی می‌خندید. مرا محکم بغل کرد و بوسید و گفت: نمی‌دانی چه لطف بزرگی در حق من کردی. 

خلاصه وقتی به محور رسیدیم مستقیم رفت پیش بچه‌ها. دو شب پیش بچه‌ها بود. مثل مادری که نگران بچه‌هایش باشد تا صبح بیدار بود و بالای سر بچه‌ها راه می‌رفت. 

روز شهادتش ساعت هفت صبح به خط رسیدیم همه خواب بودند و او بالای سر بچه‌ها بیدار بود. ما فهمیده بودیم دشمن می‌خواهد عملیات کند حاج حمید گفت: نگران نباشید ما آماده‌ایم. ساعت هفت‌ونیم درگیری شروع شد از همان قسمتی که محور ایشان بود. نمی‌گذاشتم حاج حمید از جلوی چشمم دور شود اسلحه‌اش را گرفتم و به او گفتم شما خشاب پُرکن. من جلو رفتم و تیراندازی می‌کردم. حاج حمید خشاب پُر می‌کرد و اشاره می‌داد که بیا جایمان را باهم عوض کنیم ولی من اجازه نمی‌دادم. 

این کار دو ساعت طول کشید می‌دانستم اگر رهایش کنم چه می‌شود. می‌گفت من چاره‌ای ندارم باید اطاعت کنم. بعد از حدود دو ساعت نادر حمید کنار شهید مختاربند تیر خورد. آمدم بالای سر شهید نادر حمید دیدم هنوز زنده است ولی کسی نبود ایشان را به بیمارستان برساند من به شهید مختاربند گفتم کمک کن نادر حمید را به عقب برسانید. 

حاج حمید اسلحه را از من گرفت و گفت خودتان این کار را انجام ‌دهید و ما نادر حمید را به بیمارستان بردیم. بعد از آن دیگر کسی نبود تا جلودارش باشد... 

من چون نگران بودم، هر بیست دقیقه با ایشان تماس می‌گرفتم کار خاصی نداشتم ولی می‌ترسیدم برایش اتفاقی افتاده باشد.                                                ادامه دارد

کانال شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند (ابوزهرا)

@shahid_mokhtarband

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">