خاطره ابوعلی از شهید صدرزاده
شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ق.ظ
یادم نمیره اون روزی که تو مدرسه بهش گفتم یه گروه داریم، دعوتت کنم سید؟
گفت فلانی شارژ ندارم...بهش گفتم عصر دارم میرم زینبیه...اونم گفت پس برا منم شارژ بخر...گفتم برا اینکه سید گلی مثل شما رو تو گروه داشته باشیم حتما میخرم....بعد هم یادم رفت..
نقل از ابوعلی د وست و همرزم شهید
- ۹۵/۰۲/۰۴