خاطره از شهید صدرزاده (6)
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۱۷ ب.ظ
یکی از همشهری های پدرم مدتها بود که ندیده بودمش توی کهنز زندگی میکنه چند روز پیش منزل ماامده بود بهش عکس سید ابراهیم رانشان دادم گفتم میشناسیش اصلا نمیدونست شهید شده گفت اره میشناسمش کنار مزار شهدا میامد برامون دعا میخواند وقتی گفتم شهید شده باورش نمیشد گفت جمعه ها میرفتیم سرمزار شهدا ی گمنام.
- ۹۵/۰۲/۰۹