خاطره ای از شهید بیضایی ۹
جز یکبار برای شرکت در یک کلاس آموزشی در محل کارش حضور پیدا نکرده بودم و اصولا زیاد در مورد کارش از او سؤال نمیکردم، اما میدانستم که بسیار پرکار است.
از تماسهای تلفنی زیادش و گاهی ساعت ۵ صبح سر کار رفتنش و یا گاهی چند روز خانه نرفتنش میشد فهمید که چطور برای کار مایه میگذارد.
یکی از همسنگرهایش نقل میکرد که توی یکی از جلسات در محل کارش به مسئول مافوقش اصرار کرده بود که "روزهای جمعه نباید کار تعطیل بشود" و در همان جلسه کار در روزهای جمعه به تصویب رسیده بود. محمودرضا حقیقتا حق مجاهده برای انقلاب را ادا کرد و رفت.
بعد از شهادتش دوبار به محل کارش رفتم که بار دوم بچهها مرا به اتاقی که محمودرضا کمد و مقداری وسایل شخصی در آن داشت بردند. محمودرضا روی کمدش این جمله از «آقا» را با فونت درشت چسبانده بود:
«در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفته اید همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است.»
حقیقتا این را بکار بسته بود.
برای محمودرضا
.
- ۹۵/۰۸/۱۱