خاطره ای از شهید رسول خلیلی ۲
چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ
در خانه کمدی داشت که داخلش را مثل نمایشگاه جنگی درست کرده بود!
پر بود از فشنگ و پوکه و...
ما عید هر سال می رفتیم راهیان نور...
اکثرا هم با مسئول گردان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)
که همسرم در زمان جنگ عضو آن گردان بود.
رسول از آنجا بسیار خوشش میآمد و وسایل زیادی برای نمایشگاهش به خانه میآورد...
مادر شهید رسول خلیلی
خــــــــادم الـشــهداء
khadem_shohda
- ۹۵/۰۷/۲۸