خاطرهای از شهید روح الله قربانی از زبان همرزمش
يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۴۸ ب.ظ
روز قبل شهادتش بود و یک روز مونده بود که برگرده تهران.
بچه ها باهاش شوخی میکردن و میگفتن روح الله
تو که میخواستی شهید بشی پس چی شد...!
با یه لبخند قشنگی گفت: رفیق من اگر خدا بخواد که شهید بشم، همین جلوی قرارگاه هم میتونه منو شهید کنه..!!
فردای آنروز دقیقا رو همون نقطه که گفته بود، موقع خداحافظی از بچه ها، با شهید قدیر سرلک در اثر
انفجار به سوی معشوق پرکشیدند...
نقل از همرزم شهید
- ۹۴/۱۰/۲۰