خاطره ای از شهید سیاهکلی ۳
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
الهی شهید بشی
همیشه به همسرش میگفت به من نگو خدا قوت...بهترین دعا آینه که بگی الهی شهید شی.
هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه.
همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه میکرد و عادت به تامل داشت.
نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواست جمع جمع...
به بزرگتر خیلی احترام میگذاشت حتی اگه بنده خدا طرف اشتباه می کرد.
همیشه برای همه دعا میکرد خدا هدایتشون کنه.
بهترین علاقه اش مطالعه کتاب و شعر گفتن بود.
متن های عارفانه زیادی از حمید عزیز به جا مونده.
همیشه میگفت مدافع حرم خانم زینب باید مثل آقا ابوالفضل شهید شه که نحوه شهادتشون بی شباهت نبوده...دست و پای راست به حالت قطع و دست چپ و پای چپ به حالت کاملا خورد شده و احشا داخلی متلاشی و بینی هم شکسته ...تمام لحظات شهادت دکر لبش یا صاحب الزمان و یا حسین بوده.
گفته انا لله و انا الیه راجعون که دوستاش گفتن نگو حمید جان زوده که گفته نه دیگه وقتشه ....
وقتی مسواکشو انداخت بیرون همسرش مسواک رو بر می داره میگه بزار یادگاری بمونه ...حالا شده یادگاری....
این شهید به امانت سپرده شد به خاک تا هنگام ظهور مولایش امام زمان رجعت کند.
@Modafean_saveh
- ۹۵/۱۰/۱۴