خاطره ای از شهید محمد پورهنگ
بسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن
یادم میاد چند سال پیش رفته بودیم مشهد. وقتی یه جای مناسب مستقر شدیم می خواستیم بریم برای زیارت ، آماده شدیم و راه افتادیم سمت حرم حضرت رضا (ع). توی راه حاج محمد صحبت می کرد و از کرامات و الطاف امام رئوف برام می گفت و تاکید داشت که از امام رضا (ع) کم نخواه ، زیاد بخواه که اون زیاد ما تو دریای بخشش و کرامت حضرت چیزی حساب نمیشه.
نزدیک حرم که می شدیم انگار تپش قلب می گرفت و مشتاق و تشنه زیارت می دیدمش. بعد می گفت من اگه دور تا دور حرم هم بچرخم دوست دارم از باب الجواد (ع) برم داخل. می رفتیم روبروی باب الجواد (ع). کنار اون باغچه ها می ایستاد و کلی با حضرت عاشقانه صفا می کرد. بعد وارد می شد.
می گفت دوست دارم از داخل مسجد گوهرشاد بریم به سمت مضجع حضرت.
با زیارت امام رضا (ع) خیلی صفا می کرد و براش لحظه شماری می کرد...
راوی: دوست شهید
https://telegram.me/joinchat/CVt-00CnARp1xEEi0I4AZA
- ۹۵/۰۹/۰۹