خاطره ای از شهید مدافع حرم رضا کارگر بزی
زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانهی یکی از اقوام که از قضا ماهواره هم داشتند.
همین موضوع باعث شد تا رضا درباره اهداف شبکههای ماهوارهای واسه صاحبخانه
و بقیه صحبت کنه. توضیحاتی در مورد چگونگی تشکیل این شبکهها، منابع مالیشون، اهدافشون
و حامیانشون داد ، توی اون مهمونی تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه
دوری با ما داشتن هم بودن و صحبتهای رضا را هم گوش می کردن.
چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا! که فلانی ، توی فلان جا مغز تو
شستشو دادن ، تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان…. بعد از مهمانی
، من با رضا تند برخورد کردم که چرا شروع میکنی از این حرفها میزنی که بخوان
مسخرهات کنن ؟ و کلی توپ و تشر !!!!
اما رضا این جوری جواب داد: من وظیفهام را انجام دادم ، در قبال این خانواده توضیحات رو دادم ، دیگه اون دنیا از من نمی پرسن که چرا دیدی و می دونستی اما چیزی نگفتی. من کار خودم و کردم ، به وقتش این حرفها جواب میده. خیلی برام جالب بود ، اون اصلاً به این فکر نمیکرد که دارن مسخرهاش می کنن ، فقط به فکر انجام وظیفهاش بود.
- ۹۴/۰۹/۲۵