خاطره ای از شهید مدافع حرم عبدالرشید رشوند.....
✍غروب که از کار بر میگشتیم خسته بود یک ساعت استراحت می کرد و نماز می خوند بعد ساعت ۲۰ پا میشدیم.
غذا ووسیله ای بود جمع میکرد خانواده شهدا را شناسایی کرده بود آدرس ها شون رو درآورده بودوخانواده کسانی که پدرشان را از دست داده بودن بی سرپرست بودن می بردبه آنها می دادواین بچه های شهدا رو نوازش می کرد خیلی با ابو رشید انس گرفته بودن وقتی که تو راه برگشت به سمت مقر بودیم ابو رشید گریه میکرد آنجا فهمیدم که دیگر ابو رشید اسمانی هستش .
یک خانواده جانباز قطع نخاع رفتیم که خدابهشون تازه بچه داده بودو اوضاع خانواده خوب نبود چون پدر خانواده قطع نخاع بود.ابورشید قنداقه بچه را گرفت در گوش بچه اذان گفت و پنجاه لیر در قنداق بچه گذاشت گفت ما رسم داریم در ایران که یک هدیه بدهیم دادیم و برگشتیم ودرراه برگشت ابو رشیدآنقدر گریه کرد.
🍁در این مدت که ابو رشید در منطقه بود مردم و اهالی آنجا به ابو رشید وابسته شده بودن. ابورشیدآدم خسته گی ناپذیری بود.
یادی کنیم ازتمام شهدای مدافع حرم
وشیربچه های حیدری که دارند در منطقه بابی خوابی وکارجهادی درجبهه ها میجنگند مجاهدهایی که از جانشان می گذرندکه ما درآسایش باشیم شهدایی که از زن بچه هایشان می گذرند که ما در اینجا در آرامش زندگی کنیم.
شهید مدافع حرم عبدالرشید رشوند
تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۶
محل شهادت:سوریه حلب
سالروز شهادت
@modafeonharem
- ۹۷/۰۹/۰۸