خاطره دوست شهید بادپا از او
امسال عید به اتفاق چندتاازبچه های جبهه ای برای عیادت ازعلی نجیب زاده به منزل ایشان رفتیم درحین وروددیدم حاج حسین هم باخانمشون برای عیادت امده بودندوروبوسی کردیم ونشستیم علی نجیب زاده گیردادبه حاج حسین که چه خبرازسوریه حاجی بامتانت ومهربانی گوش میدادولی مایل نبودحرفی بزنه وفقط میگفت همون چیزای که حاج قاسم گفت ونمیدونم علی گیردادکه بچه ها خودیند و چیزی بگومن دیدم حاج حسین خیلی افتاده توفشاررودروایستی وطفره میرفت همه ماهم نگامون به دهن ایشون بودکه ی دفعه گفت علی دستشویی کجاست من تجدیدوضوکنم وسریع بلندشدورفت وضوگرفت وامدوگفت من بایدبرم علی گفت بشین حاج حسین چراعجله داری بچه هاسوال دارندومیخوان ببیننت گفت نه بایدبرم باهمون دستای خیس وصورت نورانی بامادست دادوخداحافظی کردوباخانمش رفت بعدرفتنش علی گفت من چقدربشماکددادم وگفتم نفهمیدیدحسین رفتنیه حالش عجیب بودبدجورسوبالامیزد
کانال سردار شهید حاج حسین بادپا
@shahidbadpa
- ۹۴/۱۱/۲۵