خاطره ی ارسالی از روز تشییع برای شرکت در فراخوان
بنام الله پاسدارحرمت خون شهیدان
هواگرم بود وروزه داری درگرما سختی های خودشوداشت باهرسختی بود خودمو رسوندم مصلی جهت ادای نمازجمعه.
مصلی پربود ازجمعیت روزه دارشنیده بودم شهیدی ازشهدای مدافع حرم هم قراره تشییع بشه تانمازتموم شدخودمو سریع رسوندم به حیاط مصلی تاازدحام جمعیت باعث نشه عقب بمونم.
هوابشدت گرم بود همه لب ها خشکیده ((فدای لب تشنه ات یاحسین ع)) اونروزحس عجیبی داشتم کمی که منتظرشدیم شهیدمون آقا حامد رو مردم بسان نگینی در برگرفتن وحرکت کردن ,یادجمله شهیدی افتادم که فرموده بودن خون شهید بیدارکننده است.
زبان روزه تشییع شهید اونم شهیدیکه منتسب به اباعبدالله وخصوصا که مدافع حرم خواهرشون عقیله العرب هم هستش جو جمعیت رو خاص کرده بود.
یک شورحسینی خاصی موج میزد همه در حال گریه وعزداری برای ابی عبدالله وشهیدحامدبودن.
نزدیکی های میدان ساعت تواون ظل گرما بودکه من حس کردم خنکی ملایمی توفضا منتشرشده حتی حس کرردم خورشید تواون گرما مستقیم به سر روزه داران تشییع کننده شهیدحامدجوانی نمیخوره
نه حس گرماداشتم نه تشنگی با دیدن این حالت کلا حواسم از فضای تشییع پرت شد خدایا من اینجورحس میکنم یا واقعا هوااینطورشد بغضم ترکید واینجابودکه فهمیدم شهدا امام زادگان عشقند.
((واین امربرای من تواون گرما که چیزی حس نکردم ازمعجزات شهیدجوانی بود))
روحت دعاگومون داداش حامد.
ارسالی: گل سرخ
کانال شهید حامد جوانی
@alamdar13
- ۹۴/۱۲/۲۹