خواب مادر شهید زارع قبل ازشهادتش
بسم رب الشهدا
امروز که پیش مادرش بودم یه چیزایی گفت که بی تابم کرد..
میگفت هر چند وقت یه بار تماس میگرفت چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود
بهش گفتم مادر نمیای؟؟
گفت مامان از تو انتظار نداشتم مادرش میگفت خیلی ازش عذر خواهی کردم ازش...گفت مامان من نمیتونم بیام با چه رویی برگردم چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟؟..
میگفت دیشب دیدم تو خواب شهید شد و افتاد من بغلش کردم سریع همه رو بیدار کردم گفتم صالح شهید شده همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس امروز که خبر شهادتشو دادن دیدم همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.
میگفت منتظرم بدن پاکشو بیارند من کف پاشو ببوسم آخه با پای خودش رفت تا دفاع کنه دستاشو ببوسم آخه با این دستها جنگید حتی یه بار تلفنی بهش گفتم پسر یه بار بیا دست و پاتو ببوسم و بعدش برو..
حرف آخر:
گفت همه دعام این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت ندارم.
شهادت در حین آزادسازی نبل والزهرا
منبع:
@Shohadaye_Modafe_Haram
- ۹۴/۱۱/۲۰