مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

دانشجویی که با گریه به سوریه رفت (شهید احمد اعطایی)

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ق.ظ

در سوریه با پای شکسته 4 کیلومتر مسیر برگشت را پیاده طی کرده بود

شما چه زمانی متوجه شدید به سوریه رفته است؟

چند روز بعد از رفتن احمد، بچه‌ها منزل ما آمدند. دامادم برای بقیه تعریف می‌کرد که احمد خودش را لو داده و ما متوجه شده‌ایم به سوریه رفته است، چون یکی از دوستانش او را در فرودگاه امام(ره) دیده است. ولی بنده خدا اصلا قصد نداشت که من بفهمم، در حالی که شنیدم. از فردای همان روز، هر وقت احمد تماس می‌گرفت به این خاطر که ناراحت نشود، نمی‌گفتم که می‌دانم سوریه هستی. البته تا یک هفته بعد از رفتنش، با هیچ کس تماس نگرفته بود و بعد از آن هر روز تماس می‌گرفت و می‌گفت: «کاری ندارم، پای تلفن نشسته‌ام و حالم خوب است.» بعد از شهادت، یکی از همرزمانش تعریف می‌کرد که احمد، همان اوایل در جریان یک ماموریت که باید 8 کیلومتر پیاده راه می‌رفته، پایش پیچ می‌خورد و با همان پای آسیب دیده، 4 کیلومتر از مسیر برگشت را هم، پیاده طی می‌کند که بعد از برگشت، پایش را گچ می‌گیرند و به همین علت، تا عملیات آخر که چند مرحله داشت، نتوانسته بود در عملیات‌های دیگر شرکت کند. ولی اصلا راجع به این موضوع به ما حرفی نزده بود.

حضرت زهرا(س) در خواب شهادتش را به او اطلاع داده بود

در آخرین گفتگوی تلفنی به شما چه گفت؟

احمد روز پنج شنبه شهید شد و سه شنبه برای آخرین مرتبه با او صحبت و احوالپرسی کردم. چند روز قبل از آن، به احمد گفته بودم: «می‌دانم سوریه هستی و نائب الزیاره و دعاگوی ما هم باش» که فقط گفت: «ان شاءالله تا 2 هفته دیگر بر می‌گردم.»

انتظار شنیدن خبر شهادتش را داشتید؟

هر مادری از شنیدن خبر شهادت فرزند، به شدت ناراحت می‌شود. روز جمعه از طریق دامادم، متوجه شهادت احمد، شدیم و همگی همان روز به معراج شهدا رفتیم که حدود 2 ساعت با احمد تنها بودیم و زیارت عاشورا خواندیم. بعد از شهادت، یکی از فرماندهانش که به دیدن ما آمده بود، تعریف کرد که احمد شب قبل از عملیات، خواب حضرت زهرا(س) را دیده و صبح به او گفته بود: «من خواب حضرت زهرا(س) را دیده‌ام که به من گفت: "فردا بعد از نماز مغرب و عشا به شهادت می‌رسی"، من حتما امشب شهید می‌شوم» که فرمانده‌اش خندیده و به او گفته بود: «احمد، امشب شهید می‌شود» و حدود یک ربع بعد از اذان مغرب شهید شد.

منبع: جام نیوز


  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">