دفتر یادگاری
خاطرات مدافع حرم
شهید سید اسماعیل سیرت نیا
از زبان دوستان گرامیشان
خاطره ششم دفتر یادگاری
تو اردوی راهیان نور سال ۹۳، بعضی از بچه هایی که مسئول بودن و بیسیم داشتن،پشت بیسیم با اسم مقداد همدیگه رو صدا میزدن.
ما هم دیگه کلا به هر کی که مسئولیتی داشت میگفتیم مقداد.
شهید سیرت نیا هم که با ما بود هر وقت میومدن داخل اتوبوس یهو میگفتیم بچه ها ساکت، شلوغ نکنید مقداد اصلی اومد، یا میگفتیم مقداد گنده اومد.(بخاطر اینکه درشت هیکل بودن)
بنده خدا هم اصلا نمیگفت شلوغ نکنیدا، اینم که میگفتیم از شوخی و شیطنت خودمون بود.
خلاصه خود آقا سید باید حلالمون کنن.
گذشت و گذشت ... تا مقداد اصلی ده ماه بعد در دفاع از حرم عمه سادات، مثل مادرش از پهلو تیر خورد و شهید شد ...
و تمام خاطره ما از از راهیان نور با مقداد اصلی خلاصه شد تو یه عکس که یه شب آخر وقت که فقط چند نفر با هم تو یادمان شهدای هویزه بودیم با هم انداختیم.
مقداد اصلی اینقدر خاکی بود که وقتی دید بچه ها آماده هستن مستقیم اومد همونجا رو زمین نشست. این عکس از بهترین و خاطره انگیزترین عکس های عمرم خواهد بود ...
سید جان، روحت شاد ... دست ما رو هم بگیر...
@seyedsiratnia
️
#دفتر_یادگاری
#سفری_در_راه_است_...
- ۹۵/۱۱/۲۶