دلتنگتم دایی مهدی ...
یادش بخیر
بچه ها کی میاد فردا بعد نماز صبح بریم تیراندازی؟!!
من و خواهرم و دایی کوچیکم سه تایی نماز صبح و میخوندیم و با شوق و ذوق لباسامونو میپوشیدیم و یه بطری اب معدنی بر میداشتیم و میرفتیم!
میرفتیم خارج از نیاسر نزدیک عباس اباد
یدونه قوطی کنسرولوبیابرمیداشت میبرد عقب میذاشت پشتش کوه بود که اگه خطازدیم به کوه بخوره.
نوبتی تیر اندازی میکردیم و کلی عشق میکردیم، تک تک در گوشمون تعریف میکرد میگفت ترشی نخوری یه چیزی میشیا! دست نشونه ت بد نیستا! به خودم رفتی!
الان متوجه شدم که به هر سه تامون اروم همینو میگفت!
یبار یادمه طاقت نمی اوردیم تا صبح فردا، گفتیم همین الان باهاش گنجیشک بزنیم؟!
گفت نههه گناه دارن انجیرارو بزنید!
میگفت دستتونو هیچوقت رو ماشه نذارید حتی اگه مطمئن بودی خالیه!
دلتنگتم دایی مهدی ...
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
@sh_mahdilotfi
- ۹۷/۰۵/۲۸