دلش آسمانی شد و آرام و قرار نداشت
پای صحبت مادر شهید مدافع حرم مرتضی دوران؛
دلش آسمانی شد و آرام و قرار نداشت
اوایل شروع جنگ سوریه و زمانی که اولین نیروهای داوطلب برای دفاع از حریم پاک حضرت زینب(س) راهی سوریه شدند مرتضی نیز دلش میخواست به آنجا برود و جانش را در این راه فدا کند. اما او تنها پسر خانواده بود و پدر و مادر نمیتوانستند به این راحتی از او دل بکنند و با رفتنش مخالفت کردند. اما آتش عشقی که در دل مرتضی روشن شده بود هر روز شعلهورتر میشد. برای هیمن بدون اینکه به کسی چیزی بگوید به سوریه رفت. در این مجال پای صحبتهای خانم«رقیه قنبری»؛ مادر شهید مرتضی دوران از شهدای افغانستانی مدافع حرم مینشینیم تا قصه دلدادگی او را برایمان روایت کند.
مرتضی دوران چگونه فرزندی برای مادر بود؟
مرتضی خیلی پسر مهربان و دلسوز بود. نه تنها به من و پدرش بلکه به همه بزرگترها احترام میگذاشت. وقتی با من سخن میگفت نگاهش را به زمین میدوخت از شدت احترامی که برای من به عنوان مادر قائل بود. مهربانی مرتضی با من مثل مهربانی یک مادر بود. او اهل مسجد و منبر بود و گاهی صحبتهایی که از روحانیون میشنید را برای من بازگو میکرد و من از اینکه چنین پسری دارم واقعا به خود افتخار میکردم.
تنها پسر خانواده دوران چگونه هوای رفتن به سوریه به سرش زد؟
من و پدر مرتضی هر دو اهل روضه و مجالس امام حسین(ع) هستیم. از وقتی مرتضی کوچک بود دوست داشتم عشق و محبت نسبت به امام حسین(ع) را به فرزندم هم یاد بدهم و هر وقت روضه میرفتم او را هم با خود میبردم. مرتضی هم خیلی به اهل بیت(ع) ارادت داشت. وقتی جنگ سوریه شروع شد میگفت یک عمر دم از دوستی ارباب زدهایم حالا باید این ادعا را ثابت کنیم. دوستی امام حسین(ع) تنها به سینه زنی و زنجیر زنی نیست حالا که حرم عمه سادات در خطر است باید برویم و از این حرم پاک دفاع کنیم. میگفت میخواهم خودم را محک بزنم و ببینم تا چه اندازه روی این عشق و محبت پایبند هستم. آیا حاضرم جانم را فدای امام حسین(ع) کنم.
چه شد که مرتضی بدون اطلاع شما به سوریه رفت؟
مرتضی از علاقهای که من نسبت به او داشتم خبر داشت و به دوستانش گفته بود میترسیدم اگر با مادرم خداحافظی کنم گریههای مادر باعث سست شدن پای من شود و از رفتن منصرف شوم. برای همین بدون اینکه خداحافظی کند به سوریه رفت.
شهید دوران اولین بار چه زمانی به سوریه اعزام شد؟
اوایل سال نود و سه بود که برای اولین بار عازم سوریه شد. بعد از آن دو بار به مرخصی آمد و در اعزام آخر که اواخر همان سال بود به شهادت رسید.
مرتضی دوران قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت گویا یک بار مجروح هم شده بود در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
یک گروه نفوذی وارد منطقه آنها شده بودند که فرمانده از چند نفر میخواهد که برای دستگیری آنها بروند، مرتضی و چند نفر دیگر برای این کار داوطلب میشوند. در هنگام درگیری دو تیر به پای مرتضی اصابت میکند و از هوش میرود. دوستانش تصور کردند که او شهید شده است. اما بعد از پایان درگیری، متوجه شدند که او زنده است. او بلافاصله با هواپیمایی که بهسمت تهران میرفت به ایران بازگردانده شد. بعد از انتقال به مشهد کارهای مداوا و فیزیوتراپی را انجام داد. مرتضی قبل از اینکه طول دوران درمانش تمام شود دوباره به سوریه رفت. دلش آسمانی شده بود و دیگر آرام و قرار نداشت.
مرتضی دوران در چه تاریخی آسمانی شد؟
بیستم فروردین سال نود و چهار.
از نحوه شهادت مرتضی برایمان بگویید؟
مرتضی در منطقه خان طومار سوریه به شهادت رسیده است. آنطور که دوستان و همرزمانش تعریف کردهاند او بعد از آزاد سازی خان طومار گرفتار کمین دشمن میشود و از ناحیه پیشانی مورد اصابت گلوله تک تیر انداز دشمن قرار میگیرد و به شهادت میرسد. او قبل از شهادت از دوستانش خواسته بود که اگر به شهادت رسید حتما از شهادتش فیلم بگیرند گویا خودش فهمیده بود که زمان پرواز فرا رسیده است.
بهترین یادگاری که از مرتضی برایتان باقی مانده است؟
انگشتر عقیقی که همیشه در دست داشت بهترین یادگاری مرتضی است. این انگشتر را دوستان مرتضی بعد از شهادتش برایم آوردند و حالا بهترین یادگاری او برای من است.
به نظر شما با این همه تبلیغات دشمن برای منحرف کردن جوانان ما چه چیزی باعث میشود که یک جوان دهه هفتادی مثل مرتضی جانش ر در راه اهل بیت(ع) فدا کند؟
به نظر من دشمن هرچه قدر هم تلاش کند نمیتواند جوانان ما را از اهل بیت(ع) و اسلام ناب جدا کنند. ممکن است در کوتاه مدت توفیقاتی به دست بیاورند ولی جونان مسلمان در هر کجا که باشند عاشق اهل بیت(ع) هستند. چون از کودکی با عشق این خاندان بزرگ شدهاند و هیچ چیز را جایگزین آن نمیکنند.
- ۹۶/۱۲/۲۳