دل من طاقت دوری ندارد...
بسم الله الرحمن الرحیم
قربة الی الله
این نامه رو برای سید نوشته بود،
سیدمهدی،
از هم خدمتیا،
بچه ی تهران،
بچه ی سرسبز،
سید مهدی و موتورش،
موتورش و هیئت الرضا.
این نامه رو از سر دلتنگی نوشته بود، نه از رو زبون بازی.
همونی که بود نوشت،
ساده... صادق... زلال.
محمودرضا، همینقدر ساده حرف دلش رو میزد،
به شوخی میزد که لو نره، ولی صادقانه حرف میزد.
این آخریا که بزرگتر شده بود،
تو دار تر هم شده بود... اما همچنان ساده گانه و صادقانه حرف دلش رو میگفت.
به شوخی میزد که لو نره ولی... به روش نمی آوردیم که لو رفته.
.
راستی محمودرضاجون عزیز و مهربان، بامعرفتِ، باصفایِ باحالِ گل،
کِی به ات زنگ بزنم...؟
کی به خانه میروی...؟
زودباش بگو که دلم برات تِپ تِپ می کنه.
ولی کلی ازت گله دارم،
رفتی کربلا... بی معرفت تنها...؟
رفتی.... من اینجا دِق کنم... . .
. هر لحظه بی تو بودنِ من سالها گذشت
من از تمامِ مردم دنیا مسن ترم..!
.
خوش به حالت.
الحق که دل به دل لوله پولیکاست...
.
(این یادداشت کوچک خودش به اندازه یک نامه شد...)
محمودرضا،
بخاطر تو،
پیشِ خلقی،
لو رفتم...
.
والسلام
۷:۵۰ صبح
۹۷/۵/۲۶
یاعلی مددی
رفیق
محمود
نامه
شهیدمحمودرضابیضایی
نمک در نمکدان شوری ندارد
دل من طاقت دوری ندارد...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
- ۹۷/۰۵/۲۶