دل نوشته علی ذوالفقارنسب،
دلنوشته فرزند شهید مدافع حرم سرهنگ ارتش مجتبی ذوالفقارنسب در حاشیه تدفین این شهید عزیز:
به نام خدای شهیدان
بابای خوبم سلام؛
خوش آمدی، شهادتت مبارک.
خیلی دلم برایت تنگ شده، خیلی زودتر از اینها منتظرت بودم.
فکر میکردم برای عید میآیی.
من و داداش عباس کنار سفره هفت سین برایت دعا کردیم،
هر وقت کسی در میزد دعا میکردیم تو باشی،
مامان میگفت بابا جانتان رفته از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنه،
آخه دشمنا میخوان اونرو خراب کنن.
بابای شهیدم حالا دیگه به جای تو باید به عکست نگاه کنم؛
اگه دل منو و داداش عباس برایت تنگ شد باید چکار کنم. یادمان نرفته ما رو بغل میکردی و میبوسیدی.
بابا جون عزیزم، نگران ما هم نباش مردم همه آمدهاند تا ما تنها نباشیم؛ نگران مامان هم نباش، حالا دیگه خودم مرد خونه شدم و از اون و داداش عباس مراقبت میکنم. بابا جون مهربونم تو هم برای ما خیلی دعا کن؛ همه میگن که پیش امام حسین(ع) رفتی. سلام منو و داداش عباس رو به آقا برسون و بهش بگو اگر چه دشمنان، پدرم را از من گرفتند ولی مردانه تا پای جان ایستاده و گوش به فرمان پدرم سیدعلی خواهیم بود.
دوستت دارم بابا
کمیته خادمین شهدا شهرستان جهرم
- ۹۵/۰۱/۲۹