روایت همسر «سید ابراهیم صدر زاده» از ۸سال «همسنگری» با او 1
چقدر ما خوشبختیم
فقط حدود ۲۰ روز از شهادت مصطفی صدرزاده یا همان سید ابراهیمِ جبهههای مقاومت گذشته بود اما همسر او محکم و استوار نشسته و از عشق سخن میگفت؛ با همان صلابتی که در تشییع جنازه مصطفی حاضر شده و گفته بود: «مگر سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت است؟»
مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او درست در شب عاشورای حسینی بشهادت رسید. او نیز یکی از شهدای عملیات محرم است که در حلب جریان داشت.
فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن مصطفی با فاطمیون روایت عجیبی دارد. همسرش میگوید که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجهها داشته است. او به مشهد میرود، ریشهایش را کوتاه میکند و به مسئول اعزام میگوید که یک افغانستانی است.
مصطفی بیشتر از دو سال در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر بود.
خانم ابراهیم پور همسر او روایتی خواندنی از 8سال «زندگی شیرین» با مصطفی تعریف میکند.
سال 86 ازدواج کردیم. هشت سال زندگی کردیم و تقریبا 10 روز بود که وارد نهمین سال زندگی مشترکمان شده بودیم.
قبل از اینکه با مصطفی آشنا بشوم و ازدواج کنم، فرمانده پایگاه بسیج خواهران شهریار و طلبه حوزه باقر العلوم شهر قدس بودم. یکی از دوستان مصطفی، من را به او معرفی کرد. آن زمانی که من فرمانده پایگاه خواهران بودم، مصطفی هم فرمانده پایگاه بسیج نوجوانان مسجد امیرالمومنین(ع) بود، اما من چندان با او آشنایی نداشتم.
هر دو در مسجد امیرالمومنین(ع) بودیم؛ من با مصطفی آشنایی نداشتم ولی او از دوستان صمیمی برادرانم آقا سجاد و آقا سبحان بود.
ادامه دارد...
- ۹۵/۰۶/۱۰