زمان مجردیش همیشه پاتوقش سنگر بود
بسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن
خاطره شهید
زمان مجردیش همیشه پاتوقش سنگر بود. انقدر با فهم و کمال بود که هر وقت میومد به مادر و پدرم هم سر
می زد. اکثرا دور و برش شلوغ بود و سنگر پر می شد از دوستانی که با محمد میومدن ولی بعضی اوقات هم پیش میومد که تنها بودیم.
یکی از این شب ها سال 84 یا 85بود که سنگر تنها بودیم و درباره شهدا حرف می زدیم، ازش پرسیدم: محمد دوست داری چطور شهید بشی؟ جواب داد: دوست دارم یا غواص باشم یا تخریب چی.
گفتم: چرا؟
گفت: به چند دلیل. اول اینکه یه غواص تنها وتشنه زیر آب شهید میشه و جنازشم بر نمیگرده!
تخریب چی هم چون با انفجار از نزدیک شهید میشه تمام بدنش میسوزه و تکه تکه میشه!
الآن می فهمم که به هر دو آرزوش رسید. هم تشنه و تنها شهید شد و هم سوخت...
راوی: دوست شهید پورهنگ
https://tlgrm.me/joinchat/DLhywECrdBuM5N_l-NjpHg
- ۹۵/۱۰/۲۲