زندگى نامه خودگفته شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى)؛بخش دهم
بسم رب الشهداء و الصدیقین
"بسیج را عشق است! " ...
بعد از خدمت، در سال ٧٧ دوباره فعالیتم در بسیج شروع شد. آموزش نظامى و کارهاى عملیاتى را خیلى دوست داشتم، اما تا آن موقع فرصتش پیش نیامده بود که به صورت جدّى به آن بپردازم؛ چون من یکسره درس مى خواندم. در مغازه هم خیلى درگیر کار بودم و به آن صورت فرصت نداشتم براى مربیگرى بسیج پیگیرى کنم.
مربیگرى سلاح، تاکتیک و تخصص هاى نظامى را در بسیج آموزش مى دادند. آن موقع باید یک ماه دوره مى رفتیم تا در بسیج از ما به عنوان مربى استفاده کنند. من نمى توانستم به مدت طولانى و مثلاً یک ماه مغازه را رها کنم و به دوره آموزشى بروم، ولى از طرفى خیلى به آموزش علاقه داشتم؛ براى همین به صورت تجربى خیلى از آموزش ها را یاد مى گرفتم.
در گشت ها هم مهارت کسب مى کردم و همین مهارت ها باعث شد در سال ٨٤ مرا به عنوان مسئول آموزش یکى از حوزه هاى مشهد معرفى کنند. من اولین مسئول آموزش حوزه بودم که خودش مربى نبود و کارت مربیگرى نداشت، ولى به خاطر مهارتم به من این مسئولیت را واگذار کردند.
ادامه دارد ...
صفحه ١٠
✍️ برگرفته از کتاب:"ابوعلى کجاست؟"؛ شهید مرتضى عطایى
به کوشش دفتر مطالعات جبهه فرهنگى انقلاب اسلامى
- ۹۶/۰۶/۱۹