سرخی تسبیح از سرخی خون پسرم بود...
جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۶ ب.ظ
روزی که برای وداع با پیکر پاکش (شهید سیدمصطفی موسوی) به معراج رفتم، با خودم شانه بردم تا موهایش را شانه کنم. به مرتب بودن موهایش حساس بود. موهایش را شانه زدم. وقتی خواستم پشت موهایش را شانه کنم، دیدم خونی است و نمیتوانم شانه کنم.
خواستم زیر گلویش را ببوسم اما گفتند: «نگاه نکن. نمی توانی طاقت آوری» همچون علی اصغر (ع) به شهادت رسیده بود و تیر به گلویش اصابت کرده بود.
یک تسبیح شاه مقصود از مشهد خریده بود و همیشه همراهش بود. داخل وسایلش که به من دادند، تسبیح قرمز رنگی بود که گفتم این مال مصطفی نیست اما وقتی مهره هایش را در دستانم فشردم، متوجه شدم خون های پسرم روی آن خشک شده و سرخی تسبیح از سرخی خون پسرم است.
یادش گرامی باد با ذکر صلوات
راوی: مادر بزرگوار شهید
منبع : کانال رسمی شهداء مدافع حرم ساوه
https://telegram.me/Modafean_saveh
- ۹۵/۰۹/۰۵