سروده ابوعلی برای دوستش شهید صدرزاده
سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۳۴ ب.ظ
سلام عزیزم مصطفی ... تنهای تنهام!
چه بی مقدمه میگم ، از درد و غمهام...
سلام عزیزم مصطفی ... رفتی تو باشه...
رفتی گذاشتی پشت سر ... هرکی که باشه!
رفتی گذاشتی پشت سر ما رفقاتو...
رفیق که نه لکه ی رو بال و پراتو ...
یه لکه ی سیاه و تاریک رو لباست...
جای دیگه ست حال و هوات، همه حواست...
عزیز من بعد تو از کل منِ من،
از همدیگه پاشید و مونده دامن من،
دامنی که پر از گله، گلهای یادت،
یاد تو مونده هنوزم تو خاطراتت...
"پهلوونا وقتی میرن چله نشینی..."
گریه م میگیره مصطفی جان، نمیبینی؟
"تو گفته بودی که یه روزی برمیگردی،
چقد با روزایی که رفتی فرق کردی..."
چقد با روزایی که رفتی ... بی صدا تو،
وقتی که اومدی یهو ، من تو هواتو،
یهو دیدم به جای اون سنگ صبورم،
یه سنگ سرد بی صدا شدی رو گورم!
مصطفی جان حرفی بزن بگو تو بازم
- ۹۵/۰۱/۲۴