شعر پدر شهید برای فرزندش
محمود جان,کشیدی درد ولی درمان گرفتیکبدادی جان ولی جانان گرفتی
بدادی سر به راه عشق الله بدادی سر عوض سامان گرفتی
نمودی صبر,,دادی هستی ات را که مزد بیشمار از حی سبحان گرفتی
بجنگیدی ,,نکردی پشت به دشمن هرآنچه خواسته بودی آن گرفتی
به همرزمان خود درسی بدادی که این درس را تو از قرآن گرفتی
جمال خود ببین ای ماه تابان به نور حق نگر,,ایمان گرفتی
تو را کشتند گمراهان کوردل تواز پاکی دوباره جان گرفتی
نگه کن بین که گمراهان کجایند به جای خودنگر,, رضوان گرفتی
همه بودند مشتاق شهادت تو سبقت از همه انان گرفتی
عزیز مادری و جان بابا
بنازم برتو زعباس علی فرمان گرفتی
زفرزندو عیالت دست کشیدی پریدی دربهشت اسکان گرفتی
همه یاران تو چشم انتظارند برفتی نور از چشمان گرفتی
پیامبر با علی یار تو بودند که ازبهر شهادت رخصت از آنان گرفتی
خوشا بر ارق ملی که تو داشتی مکان آخرت,دروان گرفتی
شعر از پدر شهید
محمود نریمانی
شهادت مرداد 95
@bisimchi1
- ۹۵/۰۹/۲۸