شهدا به خاطر اعتقادات راسخشان آسمانی شدند
شهدا به خاطر اعتقادات راسخشان آسمانی شدند
یک سال بود که لیلا و درسا از بابا خبری نداشتند. یک سال بود که بابا زنگ خانه را نزده و کلیدش را در قفل در حیاط نچرخانده بود. یک سال چشم به راه بودند تا کسی خبری از بابا برای آنها بیاورد. تا اینکه یک روز سرد زمستانی انتظار آنها به پایان میرسد و بابا از سرزمین غربت گرفته شام برگشت تا همیشه در کنار آنها باشد. در این نوشتار پای صحبتهای معصومه غلامی؛ همسر سردار شهید حمزه کاظمی مینشینیم تا با این شهید والا مقام بیشتر آشنا شویم.
تاریخ اولین اعزام شهید به سوریه چه زمانی بود؟
سی ام دی ماه سال نود و چهار.
تاریخ و محل آسمانی شدن شهید کاظمی؟
۲۵ بهمن سال ۹4 در منطقه طاموره واقع در شمال حلب به مقام رفیع شهادت نائل شد.
از نحوه شهادت این شهید بگوئید؟
همسرم فرمانده تیپ فاطمیون بود. با یکی دیگر از همرزمانش مهدی قاسمی برای شناسایی منطقه ماموریت داشتند، در این ماموریت مهدی قاسمی شهید میشود و همسرم برای اینکه پیکر او دست تکفیری نیفتد پس از آرام شدن منطقه برای آوردن پیکر شهید، به منطقه می رود که در اثر اصابت گلوله تک تیرانداز تکفیریها زخمی و در همانجا به فیض شهادت نائل می شود و پیکرش به دست تکفیریها میافتد.
از چگونگی پیدا شدن پیکر پاک شهید برایمان بگوئید؟
پیکر پاکش یک سال بعد و پس آزادسازی شهر حلب در منطقه طاموره در شمال حلب، تفحص و با آزمایش DNA شناسایی و سپس به وطن برگردانده شد.
گویا شهید از رزمندگان دوران جنگ هم بوده است از فعالیتش در آن دوران بگویید؟
در دوران دفاع مقدس در عملیات والفجر ۱۰ و عملیات آزادسازی پادگان ابوذر و عملیات مرصاد حضور داشت و در منطقه سردشت جانباز شیمیایی شده بود.
وقتی تصمیم گرفت به سوریه برود سعی نکردید از انجام این کار منصرفش کنید؟
همسر من یک پاسدار و یک رزمنده بود و خود من هم به خاطر سابقه فعالیت در بسیج با فرهنگ جهاد و شهادت به خوبی آشنا بودم. بنابراین دلیلی نداشت که مانع رفتنش بشوم.
قبل از ازدواج با هم نسبت فامیلی داشتید؟
خیر. من عمومی من از دوستان و همرزمان همسرم بودند و شهید کاظمی از طریق او با خانواده ما آشنا شده بود و از من خواستگاری کرد. ما سال 80 و روز تولد حضرت زینب(س) با هم ازدواج کردیم.
تحصیلات و شغل شهید؟
در دوران نوجوانی وارد بسیج شده بود و در سال ۶۹ به استخدام سپاه درآمد. فوق لیسانس رشته اطلاعات استراتژیک و آموزش سپاه لشکر سیدالشهدا(ع) بود.
فرزند هم دارید؟
بله دو دختر به نامهای لیلا و درسا.
در آخرین تماس تلفنی چه گفتگوهایی بین شما رد و بدل شد؟
شهید کاظمی به علت مشغله کاری هرچند روز یکبار اگر فرصتی ایجاد می شد با من تماس می گرفت و احوال پرسی میکرد. اما در آخرین تماس گفت جایی میرود که دسترسی به تلفن ندارند. گفت: نگران نباشید شما را به خدا و بعد از خداوند متعال، بچهها را به شما میسپارم.
پاسخ شما به کسانی که میگویند مدافعان برای پول به سوریه میروند چیست؟
این حرف کاملا نادرست است. مدافعان حرم کسانی هستند، که خدا آنها را گلچین کرده است و به خاطر اعتقادات راسخشان آسمانی شدند.
اختلافات زندگی را چگونه حل میکردید؟
شاید باورتان نشود ولی من و شهید کاظمی هرگز در زندگی اختلاف نداشتیم. البته گاهی اختلاف سلیقه داشتیم که خیلی زود حل میشد. شهید کاظمی در زندگی برای من مثل یک راهنما بود و همیشه من را راهنمایی میکرد و گاهی هم از من راهنمایی میخواست.
دوستان و اطرافیان او را با چه ویژگی اخلاقی میشناختند؟
بین دوستان به مهمان نوازی معروف بود. در کارهای خیر بخصوص ازدواج جوانان پیشقدم بود. روی نماز اول وقت تاکید داشت و پیرو خط امام و رهبری بود.
از اخرین وداع بگوئید؟
آخرین دیدارمان بیستم دی ماه و در فرودگاه امام خمینی(ره) بود. مثل همیشه با بچهها گرم و صمیمی خداحافظی نکرد و بچهها از این موضوع ناراحت بودند. انگار از همه چیز دل کنده بود و میخواست سبکبال و بدون دلبستگی برود.
- ۹۶/۰۹/۰۱