شهید سید امین حسینی (عقیل (فاطمیون)
طبق معمولِ هربار که بهشت معصومه میرم از شهدایی که به طور خاص سر مزارشون لحظاتی رو به نظاره و درددل و فاتحه میگذرونم..شهید سید امین حسینی ست..نمیدونم چرا این شهید برای بنده به طور خاص جا تو دل پیدا کرده..
اینبار که رفتم خانمی رو دیدم با اشک با صاحب این مزار مطهر حرف میزنه...
فهمیدم خواهر شهیده..
"گفت مادر شهید چند سالیه که به رحمت خدا رفته...سید امین پیش خودم بزرگ شده...مثل مادر بودم براش..
گفت اخرین تماسی که گرفت به من گفت یه چیزی میگم قبول میکنی؟
بهش گفتم میخوای زن بگیری؟ خندید گفت نه..
دو سه باری ازم قول گرفت تا اینکه گفتم باشه قبول..
گفت وقتی شهید شدم برام گریه نکنی هااا..برای حضرت زینب گریه کن..
اشکهای این خواهر اروم اروم روی صورتش میومد..
گفتم خوابش هم دیدید؟
گفت خیلی وقته خوابش رو ندیدم..
اخرین بار خیلی گریه کردم دلتنگی کردم گفتم چرا به خوابم نمیای..
تا اینکه خوابش رو دیدم:
یه جایی مثل صحرای سرسبز خیلی بزرگ دستم رو گرفته بود و خیلی سریع میدوید..بهش گفتم اروووومتر ...الان میفتم...خلاصه تند تند شاد و خندون دوید و دستم تو دستش بود.. رسید به یه تپه..
گفت پایین رو نگاه کن چی میبنی؟
گفت دیدم یه برکه است ولی شبیه اسمون پر از ستاره است..
سید امین گفت این جای منه خیییلی بزرگ و قشنگه...
میگه بهش گفتم چرا اینقدر بی تابی میکنم به خوابم نمیای..خیلی دلتنگتم..
گفت خواهر ما اینجا کار داریم...فعلا نمیتونم به خوابت بیام...ولی بدون جام خیلی خوب و راحته..."
سید امین حسینی از شهدای فاطمیون ...
شهید دهه هفتادی که سال 93 به مقام شهادت نائل اومدند.
- ۹۵/۰۱/۰۲