شــهید خاوری سنگکار بود
رضا وقتی از خانواده جدا شد و در سن 16 سالگی به ایران مهاجرت کرد تنها بود
فامیلی داشتیم که در مشهد پیمانکار ساختمان بود، پیش او می رود و می خواهد برایش کار پیدا کند
پس از مدتی با همان فامیلمان مشغول انجام کارهای ساختمانی می شود اما طولی نمی کشد که باز ماموران او را می گیرند و به کمپ سفید سنگ در مرز ایران و افغانستان می برند در این کمپ افرادی که بدون مدرک بودند برده میشدند و سپس به افغانستان برشان می گرداندند.
وقتی میرود اردوگاه با خودش میگوید من آمدم ایران در حالی که پدر و مادرم راضی نبودند، الان هم آمدم اینجا، نه پولی دارم و نه چیزی، با چه رویی برگردم خانه؟خجالت میکشم
همان زمان برای احزاب نیرو جمع میکردند، میگوید حداقل بروم در بین این نیروها که اگر برگشتم پیش پدر و مادرم به عنوان یک نظامی برگردم چند ماهی در کنار احزاب افغانستان آموزش میبیند اما حس میکند شرایط خوبی نیست و با روحیات او همخوانی ندارد.
شهید خاوری روحیه اعتقادی بالایی داشت اما چیزهایی میبیند که دل زدهاش میکند با هر مصیبتی که بود از آنها جدا میشود و میرود تهران تا کارهای ساختمانی را از سر بگیردهمان ایام با سپاه محمد(ص) آشنا میشود و حس میکند فضای اینها با احزاب افغانستان متفاوت است.
بالاخره جذب سپاه میشود و میرود تربت جام برای آموزشهای لازم.
پ.ن:
تصویر سردار شــهید«محمدرضا خاوری» با لباس نظامی و درجه نیروی مسلح افغانستان
ڪانال رسمی شــهید«محمدرضا خاوری» حجت
telegram.me/joinchat/C_uoXD7j7RDB4-V38H0IRQ
- ۹۵/۰۷/۱۳