عشق شهادت درسرداشت
خطبه عقد که جاری شد
گفت بریم...
گفتم کجا؟؟؟
گفت دعوتی داریم...!
گفتم کی؟همه اقوام که اینجاجمع هستن؟
گفت ایناعزیزهستن،اما دعوتیای من عزیزترن
گفتم کجامیان؟مهمونی که شبه!!!
گفت مابایدبریم....!
بریم؟ما؟......
عجله داشت باهمه زودی روبوسی کردودست من روگرفت وازمحضرخارج شدیم
خوشحال بود،خیلی خوشحال بود....
بهش گفتم نمیگی کجاداریم میریم؟؟؟
لبخندی زدوگفت صبورباش صبوره جان من
بهشت زهرا؟؟؟چرامنوباچادرسپیدآوردی اینجا....
خوبیت نداره جلومردم....
جلوگلزارشهدانگه داشت وگفت پیاده شو
نگاهش کردم
چشماش پربودازاشک
روشوگرفت چشمای بارونیشو نبینم
آروم گفت به عموقول دادم برای پابوسیش باتوبیام پیشش
جلوگلزارایسادیم
اسلام وعلیک شهداوصدیقین
واردگلزارشدیم
کنارعمونشستیم باخاک تربت عمو وضوعشق گرفت
عموروبوسید
وگفت خواستم همونطورکه درتمام مراحل سخت،ودشوار،آسان وخوب زندگی کنارم بودیدونگاهتون روازم نگرفتید
الان دربهترین لحظه واتفاق زندگیم هم کنارتون باشم وزندگی جدیدم روباتوکل به خداوتوسل به شماشروع کنم
تنهامون نزارید...
این شمانیستیدکه به مانیاز دارید
ماهستیم که محتاج شماهستیم
محتاج،نگاهتون،دعاتون،ماروبه حال خودمون رهانکنید
دربهترین روز زندگیم اومدم باشماپیمان جدیدی ببندم که نگاهتون ودعاتون بدرقه راهمون باشه
زیرسایه شما،ان شاءالله عاقبت بخیری نصیبمون بشه
و
چه عاقبت بخیری شیرین تروبالاتراز
شهادت
توهم به جمع عموودوستانش پیوستی ودعای شهدا،درحقمان آمین شد عاقبت بخیری بهترازشهادت نیست...
چشم انتظارم
شهیدمدافعحریم آل الله محمد کاظم توفیقی
@pejjjjjjmaaan
- ۹۶/۰۱/۱۵