مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

غریبانه ای از جنس زینبیون

جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم 

غریبانه ای از جنس زینبیون

نماز ظهر و عصر رو تو مسجد جامع العیس خواندیم 

همراهم ابوعباس ( روحانیون فاتحین برای فاطمیون )و برخی روحانیون فاطمی هم بودند

سنت بود مساجد در هر منطقه را برادران بخش فرهنگی لشکر فاطمیون عهده دار بودند

منم که تازه به جمعشان ملحق شده بودم برخی مسائل چنین محیطی برام منحصر به فرد و جالب بود

یکی از اون موارد منحصر به فرد این بود که هنگام نماز حیدریون و زینبیون و فاطمیون و حزب الله لبنان و سوریه و حتی گاهی فرماندهان اون موقعیت که فاتحین بودند که همه در کنار هم قرار می گرفتند و همین اجتماع معنوی باعث می شد دوستان عزیز ی از کشور های مختلف با اعتقاد ذاتی واحد رو پیدا کنم

یه روز بعد نماز توفیق آشنایی با چند رزمنده زینبی رو پیدا کردم و دعوتشون کردم به دفتر فرهنگی در گوشه حیاط مسجد و قبول کردند

وقتی باهم شروع به صحبت کردند خیلی سخت بود بفهمم چی میگن ولی متوجه شدم قناص بودند و در بینشون یکیشون مداح هم هست و علاقه زیادی به ندیم سرور داره

اش خواهش کردم و شروع کرد به نوحه خوانی در عین غریبی بقیشون سینه می زدند باهاشون همراه شدم خیلی عالی بود معنویت عجیبی صدای رزمنده داشت و کمتر آدمی پیدا میشه با تمام سنگ دلی از علی اصغر بخوانند و اشکش. نیاد

یکی از قناص های پاکستانی که هم قد بلندی داشت و خیلی صورت زیبا و نورانی داشت با موهای خیلی بلندش رو به من کرد و گفت دعا کن شرمنده بی بی نشیم و برگردیم اومدم تا شهید بشم

یه جوری حرف می زد که شرمندش می شدی با همون لهجه ی اردویی خودش یه دوبیتی خوند یکی از رزمنده های فاطمی که جزء رزمنده های بخش فرهنگی هم بود گفت اینها رزقشونو گرفتند و تو هجوم قبلی الحمدلله نفس  خیلی از مسلحین رو گرفته اند

منم گفتم خب این که خوبه پس زنده باشند که خیلی بهتره تا نفعشون آین جوری برسه 

گفت آخه شما هم اگه خیلی از دوستان پر کشیده باشند یا پر پر شدنشون رو از نزدیک دیده باشی اونم با قناص های دشمن و خودت هم قناص باشی تا یه جایی میتونی برای موندن هم فکر کنی ولی نمی تونی بیخیال رسیدن به اصحاب امام حسین علیه السلام هم بشی اینها اومدند تا نوبتشون بشه بی بی سیده زینب س نامشون به مهر بی بی متبرک بشه

جمعمون واقعا جمع بود تا اینکه روز هجوم در بهداری خط بودم و مساله ای غریب رو دیدم که عذر خواهم اگه مطرح میکنم

برادران فاطمی دو سه نفر رو داشتند که شهدا رو تا بهداری می آوردند مشخصاتشون رو می نوشتند و اسلحه اش هم جمع آوری میشد 

برادران فاتحین کلا بزرگترهای لشکر میومدند و از تعداد شهدا شون و افرادی که شهید شده بودند اطلاع پیدا میکردند و خیلی سریع همراه با مجروحین به خط عقب تر در خلصه و الحاضر برگردانده می شدند

حیدریون عراق یه نفری رو مسوول کرده بودند که با بیسیم شهیدان و مجروحان رو با تمام مشخصات که جالب بود میشناختشون هم اعلام می کرد به عقب حتی برخی از شهدا رو میگفت که از کدام ناحیه مجروح شده و علت شهادت رو هم اعلام می کرد تا حد امکان

اولین شهید اون روز رو از زینبیون بود که آوردند عقب هیچکس نبود به این شهید برسه پاهاشون راست کنه وببنده صورتشو بهش برسه

اغلب شهدا از ناحیه سر و کمر توسط تک تیر انداز شهید می شدند سخت بود

یادم نمیره مجروحین پر سرو صدا رو و  سکوت معنا داره شهدا رو

عذر خواهم از مجروحین

اون روز بیشترین شهید از برادران رزمنده زینبیون بودند ولی غریبی این گروه تو لشکر عجیب بود عجیب

فاطمیون با توجه به اکثریتشون هرچه هم سختی باشه باز می دیدم که کس و کار دارند مثلا شهید سلمان قناص رو دیدم که فقط پزک اومد داخل خودرو و تایید کرد شهید شده و به عقب برگردانده شد

یادم نمیره ساعت تقریبا ۱۰ بود که مجروحین زیاد شده بودند و باران تندی هم شروع کرده بود به باریدن برخی شهدا رو نمیشد به عقب برگرداند و خودرو آمبولانس هم نبود مجبور شدیم شهدا روبعد از قرار دادن در کاور مخصوص و انجام عرض ارادت به این عزیزان به پشت بهداری در موقعیتی وسط یک باغچه گل داوودی قرار بدیم

عجیب ایجا بود که همون قناص رو آوردند بهداری شهید شده بود چون باصورت روی زمین گل آلود افتاده بود ابتدا شناخته نمیشد هیچ زینبی هم نبود که شهید رو شناسایی کنه گذاشتمش تو باغچه ای همون ورودی بهداری صورتشو با چفیه اش تمیز کردم شناختمش همون مداح زینبی بود گونه هاش بدلیل خوردن به زمین پوست مال شده بود

السلام علی الخد التریب یا ابا عبدالله الحسین 

سلام برگونه های حسین آنجا که در گودال قتلگاه بزمین پوست مال شد

روضهی باز عاشو را بود 

موهاشو زدم کنار چشم های سرمه کشیده ی این دلاور زینبی رو پاک کردم جوانی خیلی  لاغر و قد بلند 

از دو نفر رزمنده که همراه مجروحین به بهداری آمده بودند خواستم که به جمع بقیه شهدا در باغچه گل پشت بهداری ببریمش

عذر خواهم از همه ولی چند دقیقه بعد از همه خواسته شد بهداری رو ترک کنند و به عقب برگردند

شب پرسیدم گفتند همه ی شهدای پشت بهداری موندند و ندونستند برگردونندشون

نتیجه از خاطره من 

شاید همه رزمنده باشیم اما هر کسی را خداوند بر اساس سختی هایی که می کشد اجر و پاداش می دهد 

یا بهتر بگم هرکه در آین راه مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند

به نظر من غریب تر از زینبیون بی ادعا در لشکر نداریم

همه خوبند ولی همه سلمان فارسی پیامبر نمی شوند حتی مالک اشتر حتی عمار حتی ابوذر حتی مقداد ........

همان طور که همه ی امامان معصوم اند و کلمه نور واحد ٬ اما حسین جنس غمش فرق میکنه.

راوی : مجاهد زینبی با نام جهادی ابومعراج 




  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">