قرار بود کنار هم باشیم برادر...
میبینی محمود ....
پنجمین سالگردت هم می گذرد ....
چه ساده از کنار این شمارش ها می گذریم ...
محمود سنگین است ....
نمی خواهیم رفتنت مثل اتفاق های دیگر اطرافمان عادی شود ...
نمی خواهیم هر سال یک عدد به سالگردت اضافه شود و ما هنوز ....🍂
قرار نبود اینطور باشد...
قرار ما چیز دیگری بود ٬ داستان باید به یک روال دیگری می گذشت....
محمود کنار هم قد کشیدیم در یک شهر ، یک خاک .. یک مختصات جغرافیایی چه شد که مختصاتت فرق کرد و آسمانی شد ...
قرار بود کنار هم باشیم برادر...
در همین کوچه ها بزرگ شدیم ،بازی کردیم ،کنار آرمان های انقلاب زمین خوردیم ، زخمی شدیم ، با داستان های هشت ساله دفاع مقدس قد کشیدیم ،با عکس های حاج پروین قدس عاشق شدیم ، زیر بار طعنه ها تحقیر شدیم ، گریه کردیم ، خندیدیم ، شادی کردیم ، غصه خوردیم و ....
محمود باور ندارم که یادت رفته باشد رفیق جامانده ای داری...
قرار نبود برای دیدنت کیلومتر را بگذرانم و تنها به یک مزار برسم ...
تازه اگر بتوانم بروم آنجا و منع رفتن نداشته باشم و رفتن به خاکت ، برایم ممنوع نباشد ...آخر می دانی برادر، دیگر لمس تربت مزارت هم لیاقت می خواهد ..
چه شد محمود که این همه از تو دور شدم ؟!...چه شد بین من و تو این همه فاصله .... فاصله ای که مقیاسش جنس دیگری دارد..
قرار نبود حرف های رفیقت تنها در سینه اش بماند و گاه و بیگاه اشک صورتش را بپوشاند و یا درد و دل با عکسی که ....
هیچکدام قرار نبود ، می بینی محمود اما شد ....
مثل همین عادت به شمارش این سالگرد هایت ....
قسمت دوستانت قسمت برادرانت.... همان هایی که کنارت با حال و هوای پایگاه شهیدبابایی جان می گرفتند ....بچه های مسجدچهارده معصوم ... محمود از حال و هوایشان خبر داری این روزها؟؟؟...
قسمتشان از زندگی این شد ...اینطور که هر صدا وتصویر از تو ، پرتمان می کند سمتت و آوار خاطره هایت روی سرمان هوار می شود و باعث می شود در این غربت جاماندن بیشتر دست و پا بزنیم ...
چه می شود کرد ؟ سهم ما از دایره قسمت همین بود محمود... خون دل شما رفقای شهدایی.....
تاوان عشق هر چقدر بود محمود داده ایم .....دستمان را بگیر و همنشین خودت کن ...
بس است دیگر ما را ....
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو
نیست بگو محمودجان...
من به جا ماندن ازین قافله عادت دارم
از عشق دل نوشت
پنجمین سالگرد
شهید محمودرضا بیضائی
@Agamahmoodreza
- ۹۷/۱۰/۲۹