لباس شهیدعباس آسمیه
ذکر واقعه :
چند ماه از خبر شهادت برادرم گذشته بود که یه روز تو محل کارم مشغول کار بودم و تلفنم زنگ خورد.
دوست و مافوق برادر بود و گفت که میخواهیم وسایل شهید آسمیه رو که از سوریه اومده تحویل خونواده بدیم. گفتم حال واواک پدر و مادر اصلا خوب نیست .لطفآ بیارید به من تحویل بدید.
آوردن جلوی محل کارم. وقتی دو تا ساک تحویلم دادن ، اون لحظه به روی خودم نیاوردم و ازشون گرفتم . میدونستم اگه همون روز ببرم خونه ،مادرو پدرم بیشتر به هم میریزند.
خلاصه تو پارکینگ شرکت ساکاشو باز کردم.بوی داش عباس رو میداد . لباس نظامی،لباس شخصی . سربند یا زهرا.تسبیح .دستمال مخصوص گریه برای ابی عبدالله ع و وسایل دیگش.
واسه من که از بچه گیش نوکریشو کردم خیلی سخت بود که لباسی خالیشو ببینم.لباساییکه تو تنش با اون قد و بالای رعناش میرقصید و طنازی میکرد.
خلاصه لباسای نظامیش رو جدا کردم و سایر وسایل رو چند روزی پیش خودم نگه داشتم .با زمینه چینی به مادر و پدر گفتم . که این کاش نمیگفتم.مادر تاکید کرد که برو وسایل رو بیار.وقتی با سالها وارد خونه شدم .همه چی بهم ریخت و قیامتی شد.......
من و مادر و پدرم مثل سهتا زخم خورده تا ساعتها گریه میکردیم.
آخه داش عباس عزیز کرده خونه ما بود.
واقعا نعمت خونه ما بود.
اونهاییکه باهاش رابطه و رفت و آمد داشتند دقیقا حرفهای من رو تایید میکردن.
خلاص چندین ماه ازین موضوع میگذره و این موضوع که وسایل داش عباس رو غریبونه تحویل گرفتم و بعد از رفتن همکاراش تا دقایقی تو پارکینگ محل کارم بهم ریخته بودم ، خیلی آزارم میداد.
عکس چند تا از لباسهای نظامیش رو تو کانال میزارم.
یادمه که با این لباسها خیلی صفا میکرد.
واقعا برازنده خودش بود.
کانال شهید عباس آسمیه
- ۹۵/۰۴/۳۰