معرفی شهید داوود جوانمرد
نام: داوود
نام خانوادگی: جوانمرد
متولد: ۱۳۴۹/۰۶/۲۵ تهران
شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۳۰ حلب سوریه
نخستین شهید مدافع حرم رسانه ملی
گلزار شهید: تهران. بهشت زهرا(س). قطعه۴۰. ردیف ۴۰. شماره ۷.
داود جوانمرد در خانوادهای مذهبی و متدین پا به جهان گشود و از دوران کودکی با تربیت و هدایت والدین که اولین الگوی او بودند شیفته اهلبیت(علهیم السلام) شد. در هیئتهای محلی و مساجد محله قد کشید و بزرگ شد.
او در نوجوانی، علاوه بر تکلیف اصلی خود که درس خواندن و آموختن علم بود، شرکت در فعالیتهایی از جمله جلسات قرآن، نماز جماعت مساجد، جلسات روضه و مذهبی، نمازجمعه، راهپیمایی و نهایتاً فعالیتهای ورزشی را امری مهم میدانست. از جمله فعالیت حرفهای او، شاگردی در کلاس صوت و لحن استاد و داور بین المللی قرآن کریم جناب استاد خواجوی بود و در زمینه ورزش رشتهی فوتبال را به جدیت دنبال می کرد و موفق نیز بود اما فعالیت های انقلابی او باعث می شد کمتر به فعالیتهای شخصی خود برسد.
در سالهای اولیه نوجوانی که مصادف با سالهای اول جنگ(۶۰ و ۶۱) بود، بسیار مصمم بود که در فعالیتهای بسیج مشارکت نماید و بخشی از زمان استراحت شب خود را صرف بسیج و امنیت محله میکرد.
از بچگی در هیئت ۱۴ معصوم(ص) محل مداحی میکرد و محرم که میشد او را باید در مسجد و هیئت می یافتید. آخر هفتهها هم به بهشت زهرا(س) میرفت و سر مزار دوستان شهیدش زیارت عاشورا میخواند.
پس از سپری شدن دوران راهنمایی و ورود به دبیرستان تشنگی حضور در جبهه، داوود را بسیار آزار میداد و همانند ماهی بود که از آب گرفتهاند؛ خصوصاً که در همان ایام، چندین دوست ایشان به شهادت رسیده بودند…
بالاخره دل عاشق داوود تاب نیاورد و در سال دوم دبیرستان با بزرگ کردن سن خود در شناسنامه عازم جبهه شد.
از آنجا که بسیار پشتکار داشت و خالصانه هر کاری را انجام میداد با سن کم خود محبوب هر رزمنده و فرماندهی بود. او با اینکه بارها مجروح گردید و در عملیاتهای بسیاری شرکت داشت اما قسمتش نبود که در آن دوران به مقام والای شهادت نائل شود و شاید تقدیر این بود که ….
پس از اتمام جنگ و قبول قطعنامه، اندوهی سهمگین بر دل عاشق داوود نشست و خود را جامانده از قافلهی عشاق میدانست و همیشه یاد شهدا خصوصاً برادر دینی شهید خود سید جعفر میر محمدی را زنده میکرد.
با اینکه در سالهای بعد جنگ در نیروی هوایی سپاه خدمت میکرد تا این که شنید منطقه غرب کشور نا امن است و منافقین و گروهک ها در فصل بهار و تابستان که ارتفاعات از برفها خالی میشود تحرکهایی دارند؛ خود را در آن سال های اول دههی ۷۰ به منطقه کردستان رساند.
گروهان و گردان تحویل میگرفت و از مرزهای میهن در آن خطه پاسداری میکرد.
اما تقدیر این نبود که داوود عاشق ما رخت شهادت بر تن کند و حسرت جا ماندن او از شهدای سالهای جنگ و سالهای حضور در کردستان بر دلش ماند و ناگزیر به زندگی عادی خود برگشت و ازدواج و فرزند و کار و …
تا این که به حریم حرم حضرت زینب سلام الله علیها، دشمنان ولایت و امامت طمع کردند و خون غیرت شیعیان را به جوش آوردند و عباسهای میهن، آمادهی دفاع از آن حریم شدند.
داوود که حالا کارمند صدا و سیما بود و دارای خانواده ای ۴نفره، با شنیدن صدای حرملههای زمانه، امتحان سختی در پیش گرفت و همسر و دو دختر خود(زینب و صبورا) را به حضرت زینب (سلام الله علیها)، و مادر و پدر دردکشیده از سختیهای زمانهاش را به حضرت زهراء (سلام الله علیها) سپرد.
او بدون خبر و بی سروصدا در ایام اربعین سال۹۴ عازم سوریه گردید و در ۲۵ روز مبارزه در سوریه، همهی اطرافیان خود را شیفتهی اخلاق، تهذیب، عبادت، شجاعت، ایثار و اخلاص خود کرد.
در آخرین روز پاییز ماه ۹۴ برای برگرداندن پیکر ۴ شهید در منطقه حلب سوریه داوطلب شد و پس از برگرداندن ۳پیکر مطهر به چهارمین نفر که رسیدند داوود از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شد نخستین شهید مدافع حرم رسانه ملی…
وداع او، در آخرین پیامهایش با یار دیرینش: “حرمله و عمر سعد و شمر باز مبارز میطلبند. کاروان زینبیه در حرکت است. خانم، هل من ناصر میگه. میرم تا انتقام سیلی زهرا(س) را بگیرم. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد…”
روحش شاد و مقامش متعالی
- ۹۶/۰۳/۱۲